امروز :دوشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳

ما در درون خود لبخند می‌زنیم

ولی اکنون پنهان می‌کنیم همین لبخند را.

لبخندِ غیر قانونی

بدان سان که آفتاب غیر قانونی شد و

حقیقت نیز.

ما لبخند را نهان می‌کنیم، چنانکه تصویر معشوقه‌مان را در جیب

چنان که اندیشه‌ی آزادی را در نهان جایِ قلب‌مان.

همه‌ی ما که اینجاییم، یک آسمان داریم و

همین یک لبخند.

شاید فردا ما را بکُشند

اما نمی‌توانند این لبخند و

این آسمان را از ما بگیرند.

می‌دانیم؛ سایه‌هامان بر کشتزاران خواهد ماند

بر دیوار گِلی که کلبه‌هامان را در بر گرفته

بر دیوار عمارت‌های بزرگ فردا

بر پیشبند مادر که در سایه‌ی ایوان

لوبیا سبز پاک می‌کند.

می‌دانیم، این همه را می‌دانیم.

فرخنده باد تقدیر تلخمان

فرخنده باد همبستگی‌مان

و فرخنده باد، جهانِ فردا!

 

 

 

از :  یانیس ریتسوس

ترجمه از : علی عبدالهی

 

هر سه مقابل پنجره نشستند خیره بر دریا

یکی از دریا گفت. دیگری گوش کرد.

سومی نه گفت و نه گوش کرد.

او در میانه دریا بود غوطه در آب

از پشت پنجره حرکات او آرام، واضح در آبی رنگ پریده­‌ی آب

درون کشتی غرق شده­‌ای چرخید.

زنگ نجات­‌غریق را به صدا در آورد.

حباب­‌های ریزی با صدای نرم بر روی دریا شکستند

ناگهان یکی پرسید: «غرق شد؟»

دیگری گفت: «غرق شد.»

سومی از عمق دریا نگاهشان کرد.

گویی به دو نفر که غرق شده­‌اند می­‌نگرد.

از : یانیس ریتسوس

ترجمه از : احمد پوری

ادامه مطلب
+

خبرنامه سایت

تبليغات

لیست شاعران

منو اصلی