امروز :سه شنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۳

این بار هم ستاره ی تو- آسمان من

جولان خاطرات خوشت در جهان من

من آنقَدَر درون تو گم می شوم که باز،

دیگر کسی نیافته باشد نشان من

اما همیشه تلخی ابهام و شک و ترس

چون دشنه ای نشسته به پشت گمان من

یعنی به گور می برم این آرزو که، کاش

من تا ابد برای تو باشم، تو آن من؟

اما… تو مال هیچ کسی…نه! نمی شوی!

این حرف را ندیده بگیر از زبان من

* * *

من آرشم! زنانه ولی چله می کشم،

با قطره های اشک خودم بر کمان من!

اما اثر نمی کند این گریه ها وَ درد

دارد جوانه می زند از استخوان من

من خسته می شوم و غزل رو به آخر است

من خسته می شوم و تن نیمه جان من،

دارد برای مرگ خود آماده می شود…

 

 

 

از : پریا کشفی

ادامه مطلب
+

ستاره ای شده ام غرق آسمان دلت

که راه عشق کشاندم به کهکشان دلت

 

پریده ام همه ی انتظار عالم را

به سمت روشن آرام آشیان دلت
مرا به سفره ای از شعر و شور مهمان کن

هزار قصه بگو با من از زبان دلت

 

تمام خستگی ام را به دست جاده بده

مرا همیشه نگه دار در امان دلت
مرا که ماهی تُنگ بلور عشق تو ام

سپرده هستی خود را به بیکران دلت

 

تو در منی و من از تو که صبح روز ازل

خدا به پیکر خاکم دمیده جان دلت

 

رهاتر از تو من و بی نشان تر از من، تو

دو قطب حادثه سازیم در جهان دلت

 

مسافر همه ی عصرهای تاریخ ایم

رسیده ایم به یک نقطه … در زمان دلت

 

 

از : پریا کشفی

ادامه مطلب
+

خبرنامه سایت

تبليغات

لیست شاعران

منو اصلی