ممکن است…
ممکن است چند روز دیگر
جیبهایم پر شود از برف
ممکن است چند روز دیگر
نامههای گرسنه برسند و
شرم سیگاری برایم بگیراند
ممکن است ناگهان چاییام سرد شود
ممکن است زیر سیگاری در بالکن بگذارم و پر شود از مه
سینهام از دل
دلم از صدا
صدایم از گریه…
ممکن است…
از : بروژ آکرهای
ترجمه از : صلاح الدین قرهتپه
- شاعران خارجی, شعر
- ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۴
ادامه مطلب
+
چیزی نمانده
ماه
میان سکوت فرو میمیرد
آسمان از ستاره تهی میشود
چیزی نمانده
تو از خواب برخیزی
پرده پنجره رنگ ببازد
کوچه پر شود از گام و صدا و سایه
چیزی نمانده
سرم را کف دستم بگذارم…
چه بنویسم؟
چیزی نمانده از تو جدا شوم و
دلم پوکه فشنگی گردد
شلیک شده .…
از : بروژ آکرهای
ترجمه از : صلاح الدین قرهتپه
- شاعران خارجی, شعر
- ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۴
ادامه مطلب
+