امروز :یکشنبه ۹ اردیبهشت ۱۴۰۳

 

صدا ز کالبد تن به در کشید مرا
صدا شبیه کسی شد ، به بر کشید مرا
صدا شد اسب ستم ، روح من کشان ز پی اش
به خاک بست و به کوه و کمر کشید مرا
بگو که بود که نقاشی مرا می کرد
که با دو دیده همواره تر کشید مرا ؟
چه وهم داشت که از ابتدای خلقت من
غریب و کج قلق و در به در کشید مرا ؟

دو نیمه کرد مرا ، پس تو را کشید از من
پس از کنار تو این سوی تر کشید مرا
من و تو را دو پرنده کشید در دو قفس
خوشش نیامد ! بی بال و پر کشید مرا
خوشش نیامد ! این طرح را به هم زد و بعد
دگر کشید تو را و دگر کشید مرا
رها شدیم تو ماهی شدی و من سنگی
نظاره ی تو به خون جگر کشید مرا

خوشش نیامد ! این طرح را به هم زد و بعد
پدر کشید تو را و پسر کشید مرا
خوشش نیامد ، این بار از تو دشتی ساخت
به خاطر تو نسیم سحر کشید مرا
خوشش نیامد خط خط خط زد اینها را
یک استکان چای ، از خیر و شر کشید مرا
تو را شکر کرد و در ذره های من حل کرد
سپس به سمت لبش برد و … سر کشید مرا

 

 

از : سیدرضا محمدی

 

 

 

نفرین به زندگی که تو ماهی، من آدمم
نفرین به من، که پیش فراوانی ات کمم

نفرین به آن که فرق نهاده ست بین ما
تا تو بهشت پاکی و تا من جهنمم

نفرین به خلقتی که مرا عرضه کرده است
من که تمام رنجم و من که فقط غمم

آهسته تر به زندگی من قدم بنه
من گور دسته جمعی گل های مریمم

لب های من دو مار له اند و لورده اند
با بوی خون به سینه فرو می رود دمم

ای ماه! مهربانی تو می خورد مرا
ای ماه! من سیاه دلم از تو می رمم

بالا بلند خوبی عظمای مرحمت
نفرین به من که پیش فراوانی ات کم

 

 

از : سید رضا محمدی

 

 

خبرنامه سایت

تبليغات

لیست شاعران

منو اصلی