امروز :یکشنبه ۹ اردیبهشت ۱۴۰۳

به آب بوسه زدی

خنده در شکاف لبت

آب گشت، جاری گشت …

 

چه می‌توانم گفت ؟

دوباره پرسیدم …

 

_ سکوت _

سکوت درمان نیست .

اگر نهفتن درد التیام واهی بود

لبان خسته‌ی من، قفل آهنین می‌شد !

 

 

 

از : نصرت رحمانی

 

 

 

ادامه مطلب
+

 

سکوت می کنیم

به یاد تمام “دوستت دارم” هایی که در گلو ماند !

سکوت می کنیم

به احترام تمام خاطراتی که درودیوار زندگی را آذین بسته اند !

سکوت می کنیم

برای لحظه ای ــ تنها لحظه ای ــ بیشتر با هم بودنمان . . . .

و سکوت انگار سخت ترین کار دنیاست !

سکوت می کنیم !

چیزی شبیه نگاه داشتن ِ شیشه در بغل ِ سنگ . . .
.

.

.

.

.

آخ !

دیدی چه شد ؟!

من با همین کلمات سکوتم را شکستم !

 

 

 

از : م . محمدی مهر

 

 

خبرنامه سایت

تبليغات

لیست شاعران

منو اصلی