محفل شعر و ادب “سرو چمان” تقدیم می کند:
جلسه شعرخوانی و نقد شعر
با حضور و شعرخوانی : اسماعیل امینی، صابر قدیمی، حامد عسکری، مجید سعدآبادی، نسیم عرب امیری، جواد زهتاب
با اجرای : سعید بیابانکی و علیرضا لبش
و تکنوازی تار: فرامرز کلانتری
زمان: دوشنبه شش مهر ماه نود و چهار (۹۴/۰۷/۰۶) – ساعت: ۱۷:۰۰
مکان: تهران، خیابان ولیعصر، بالاتر از پارک ساعی، کوچه ساعی یکم، فرهنگسرای سرو
- رویداد فرهنگی
- ۰۶ مهر ۱۳۹۴
“اتفاق ترانه”
محفل شعر و موسیقی
زمان : شنبه ششم تیر ماه نود و چهار (۹۴/۰۴/۰۶) – ساعت : ۱۸
مکان : تهران – خیابان حافظ – نبش خیابان سمیه – تالار مهر حوزه هنری
با حضور : دکتر عبدالحمید ضیایی، سعید بیابانکی و … جمعی از اهالی ادبیات
- رویداد فرهنگی
- ۰۴ تیر ۱۳۹۴
بیست و یک سال مثل برق گذشت
بیست و یک سال از نیامدنت
کوچه مشتاق گام هایت ماند
خانه چشم انتظار در زدنت
مثل این که همین پریشب بود
آمدی با پسر عموهایت
خنده هایت درست یادم هست
بس که آشفته بود موهایت
رو به من رو به دوربین با شوق
ایستادید سر به زیر و نجیب
آخرین عکس یادگاری تان
بین این قاب ها چقدر غریب ….
هیچ عکاس عاقلی جز من
دل به این عکس ها نمی بندد
تازه آن هم به عکس ساده ی تو
که سیاه و سفید می خندد
دورتا دور این مغازه پُراست
از هزاران هزار عکس جدید
تو کجایی کجا نمی دانم
آه ای خنده ی سیاه و سفید
تو از این قاب ها رها شده ای
دوستانت اسیرتر شده اند
تو جوان مانده ای رفیقانت
بیست و یک سال پیرتر شده اند
صبح شنبه چه صبح تلخی بود
از خودم پاک ناامید شدم
قاب عکس تو بر زمین افتاد
به همین سادگی شهید شدم …
از : سعید بیابانکی
- سعید بیابانکی, شعر
- ۰۴ تیر ۱۳۹۴
شکر ایزد فن آوری داریم
صنعت ذره پروری داریم
از کرامات تیم ملی مان
افتخارات کشوری داریم
با “نود” حال می کنیم فقط
بس که ایراد داوری داریم
وزنه برداری است ورزش ما
چون فقط نان بربری داریم
می توانیم صادرات کنیم
بس که جوک های آذری داریم
برف و باران نیامده به درک
ما که باران کوثری داریم!
گشت ارشاد اگر افاقه نکرد
صد و ده تا کلانتری داریم
خواهران از چه زود می رنجید
ما که قصد برادری داریم
ما برای ثبات اصل حجاب
خط تولید روسری داریم
چاقی اصلا اهمیت دارد
ما که ژل های لاغری داریم؟
ما در ایام سال هفده بار
آزمون سراسری داریم
آن طرف روزنامه های زیاد
این طرف دادگستری داریم
جای شعر درست و درمان هم
تا بخواهی دری وری داریم!
چند تا شعبه بانک و دانشگاه
بین مریخ و مشتری داریم
به حقوق بشر نیازی هست
ما که اصل برابری داریم؟
حرف هامان طلاست سی سال است
قصد احداث زرگری داریم
اجنبی هیچکاک اگر دارد
ما جواد شمقدری داریم
خنده اصلا به ما نیامده است
بس که مداح و منبری داریم
تا بدانند با بهانه ی طنز
از همه قصد دلبری داریم
هم کمال تشکر از دولت
هم وزیر ترابری داریم!
از : سعید بیابانکی
- سعید بیابانکی, شعر
- ۰۲ تیر ۱۳۹۴
چشم تو را اگرچه خمار آفریده اند
آمیزه ای ز شور و شرار آفریده اند
از سرخی لبان تو ای خون آتشین
نار آفریده اند انار آفریده اند
یک قطره بوی زلف ترت را چکانده اند
در عطردان ذوق و بهار آفریده اند
زندانی است روی تو در بند موی تو
ماهی اسیر در شب تار آفریده اند
مانند تو که پاک ترینی فقط یکی
مانند ما هزار هزار آفریده اند
دستم نمی رسد به تو ای باغ دور دست
از بس حصار پشت حصار آفریده اند
این است نسبت تو و این روزگار یأس :
آیینه ای میان غبار آفریده اند
از : سعید بیابانکی
- سعید بیابانکی, شعر
- ۲۸ خرداد ۱۳۹۴
مثل یک نعره، مثل یک فریاد
از تهِ دره تا کمرکشِ کوه
سربلند ایستاده بر تپه
مثل کوهی، پلنگِ سرکشِ کوه
پوستی خالخالی و یکدست
خزِ نرمی تنیده بر تن او
از همینجا نگاه کن: پیداست
جای زخمی کنار گردن او
یادِ آنروزها که با نامش
برمیآشفت خوابِ کفتاران
رعشه بر جان کوه میافتاد
لرزه بر قامت سپیداران
آسمان در تصرف نامش
دشت در سلطه صدایش بود
هیچ جنبندهای نمیجنبید
هرکجا ردّ پنجههایش بود
آفتابی نمیشد از بیمش
ماه بالای آشیانه او
سالها ماندهبود نیمهشبان
سرِ صحرا به روی شانه او
سایهاش را دولولها با خشم
روز و شب داغداغ بوسیدند
سرِ راهش چه دامها، تلهها
زیر باران و برف پوسیدند
در کنامت نمیر و با خونت
برفها را شراب رنگی کن
ای غرورِ اصیلِ کوهستان!
باز هم، باز هم پلنگی کن
از : سعید بیابانکی
- سعید بیابانکی, شعر
- ۰۷ خرداد ۱۳۹۴