چیزی به دست نمی‌آری
چیزی نمی‌دهی از دست؛
تنها خطی خون
تنها راهی برای اجتناب
از واقع،
سرخ، اما
از اشتباه عاشقان.
حتی به دست نمی‌آری
حتی نمی‌دهی از دست،
بس که آهسته غرق می‌شود
پروانه‌ی سفید
در شراب ِ سن ِ تو.
از : بیژن الهی
تبلیغات:
امروز :جمعه ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
- محبوبترين
- اتفاقی
- نظرات
-
۱۷۷۹
روز میلاد من است آمدهام دست کشم به سر ...11045 بازدید - ۲ ديدگاه - ۱۸۷۶
آنقدر غرق شد درون خودش، ساعت انتظار یادش ...10209 بازدید - ۳ ديدگاه - کانون ادبی زمستان
کانون ادبی زمستان تقدیم می کند: جلسه نقد و ...8673 بازدید - بدون ديدگاه - ۱۷۶۳
چه استراحت خوبی است در جوار خودم خودم برای ...8235 بازدید - ۱۲ ديدگاه
کانون ادبی زمستان- ۱۶۵
تنها تو را ستودم آنسان ستودمت که بدانند مردمان محبوب ...669 بازدید - بدون ديدگاه - ۱۵۵۷
می داند این غریبه که تا سالهای سال دائم ...656 بازدید - بدون ديدگاه - ۱۳۴
کاش دلتنگی نیز نام ِ کوچکی می داشت تا ...1065 بازدید - بدون ديدگاه - ۹۶۱
اینگونه غریبانه برای چه دوست دارمت تو را ... ...1375 بازدید - بدون ديدگاه
تبليغات
