او
یک جیرجیرک تنهاست
که از سیاهیِ انبوه باغچه ترسیده است
و میداند اینهمه تاریکی آغاز یک شب طولانیست
میشد
بچههایش بیخواب باشند
و برایشان لالایی بخواند
یا قصه ببافد از دروغ و راست
امّا او
یک جیرجیرک تنهاست
پنجره را میبندم
و با قدرتی دوجداره از سکوتِ خانه محافظت میکنم
میشد
بچههایم خواب باشند
و سکوتم دلیل محکمی داشته باشد امّا من
یک جیرجیرک لالم
و اینهمه تنهایی آغاز یک شب طولانیست.
از : لیلا کردبچه
- شعر, لیلا کردبچه
- ۲۵ شهریور ۱۳۹۵
ادامه مطلب
+