بر نیمکت شکسته ای در باران
در دست تو چتر بسته ای در باران
باران باران باران باران باران
تنها تنها نشسته ای در باران
از : جلیل صفربیگی
- جلیل صفربیگی, شعر
- ۱۶ خرداد ۱۳۹۴
عمری است که مشت بر درم می کوبند
پا بر سر و روی باورم می کوبند
مشتی کلمه مدام از شب تا صبح
انگار که میخ در سرم می کوبند
از : جلیل صفربیگی
- جلیل صفربیگی, شعر
- ۱۶ خرداد ۱۳۹۴
بنویس که عشق آخرم باران است
این چتر همیشه بر سرم باران است
بگذار که پاک آبرویم برود
بنویس که دوست دخترم باران است
از : جلیل صفربیگی
- جلیل صفربیگی, شعر
- ۱۶ خرداد ۱۳۹۴
تا کی رم آهو ها را در چشمت ببینم و
آه بکشم ؟
عشق جرات می خواهد عزیزم…
می روم پلنگی دست و پا کنم !
از : جلیل صفربیگی
- جلیل صفربیگی, شعر
- ۰۳ خرداد ۱۳۹۴
لنگه های چوبی در حیاطمان
گرچه کهنه اند و جیر جیر می کنند
محکمند !
خوش به حالشان
که لنگه ی همند …..
از : جلیل صفربیگی
- جلیل صفربیگی, شعر
- ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۴
تخمی از لانه بیرون می افتد
و می شکند
زندگی
بچه گنجشکی را غافلگیر می کند!
از : جلیل صفربیگی
- جلیل صفربیگی, شعر
- ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۴
تا عشق دوید از دهانم بیرون
نام تو کشید از دهانم بیرون
گفتم که به تو حرف دلم را بزنم
یک بوسه پرید از دهانم بیرون
از : جلیل صفربیگی
- جلیل صفربیگی, شعر
- ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۴
کم نامه ی خاموش برایم بفرست
از حرف پــُرم گوش برایم بفرست
دارم خفه می شوم در این تنهایی
لطفن کمی آغوش برایم بفرست
از : جلیل صفربیگی
- جلیل صفربیگی, شعر
- ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۴
می آیی و آب می شود تب هایم
مهتاب تمام می شود شب هایم
لب بر لب تو گذاشـ…. بیدار شدم
طعم گس بوسه می دهد لب هایم
از : جلیل صفربیگی
- جلیل صفربیگی, شعر
- ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۴
مصراع نخست ، من تو را می بوسم
در مصرع بعد هم تو را می بوسم
ایراد ندارد ! به کسی چه ؟ اصلن
شعر خودم است ، من تو را می بوسم
از : جلیل صفربیگی
- جلیل صفربیگی, شعر
- ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۴
از دست زمانه تیر باید بخوری
دایم غم ناگزیر باید بخوری
صد مرتبه گفتم عاشقی کار تو نیست
بچه تو هنوز شیر باید بخوری
از : جلیل صفربیگی
- جلیل صفربیگی, شعر
- ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۴
دل بی تو درون سینه ام می گندد
غم از همه سو ، راه مرا … می بندد
امسال بهار بی تو یعنی پائیز
تقویم به گور پدرش می خندد
از : جلیل صفربیگی
- جلیل صفربیگی, شعر
- ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۴