امروز :پنج شنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳

 

برایت،

عطر باغ وُ میوه های جنگلی را

عشق بازیِ آستانه ی در

شنبه های لبریز از عشق

یکشنبه های آفتابی

دوشنبه های خوش خُلق را

آرزو میکنم.

برایت،

یک فیلم با خاطرات مشترک

نوشیدن شراب با دوستانت

ویک نفر که تو را بسیار دوست دارد

آرزو میکنم.

شنیدن واژه های مهربان

دیدن زندگیِ درحال عبور

رویت شبیبا ماه کامل

مرور یک رابطه ی دوستانه ی عمیق

و ایمان به خدا را

برایت دوست دارم.

خنده های بی حساب/ مانندکودکان

گوش سپردن به پرنده/ وقتی می خواند

ونشنیدن خداحافظی را

برایت دوست دارم.

سرودهای عاشقانه

دوش گرفتن زیر آبشار

خواندن آوازهای نو

انتظاری عاشقانه در ایستگاه قطار

ویک مهمانی پر از صدای گیتار

برایت آرزو می کنم.

یافتن خاطرات یک عشق قدیمی

داشتن شانه های صمیمی

کف زدن های شادمانه

بعدازظهرهای آرام

نواختن گیتار برای اوکه دوستش داری

شرابی سفید

ویک دنیاعشق از من

برایت آرزومی کنم.

 

 

از : کارلوس دروموند دِ آندراده

ترجمه از : مسعود درویشی

 

 

ادامه مطلب
+

حالا چی ژوزه؟

مهمونی تموم شده

چراغا خاموش ان

ملت رفتن

شب، سرد شده

حالا چی ژوزه؟

حالا چی – هی تو-؟

تو که بی‌نامی

و بقیه رو دست می‌اندازی

تو که شعر می‌نویسی

عاشق می‌شی شکوه می‌کنی

حالا چی ژوزه؟

زن نداری

حرفی نداری

عشقی نداری

شب سرد شده

و همه‌چی تموم شده

و همه‌چی غیب شده

و همه‌چی خراب شده

حالا چی ژوزه؟

حالا چی ژوزه؟

حرفای دل‌نشینت

لحظه‌های تب و تابت

عیش‌ونوشت

کتاب‌خونه‌ت

معدن طلات

چمدون شیشه‌ایت

ناسازگاریت

کینه‌ت…

حالا چی؟

کلیدی تو دستت

می‌خوای در رو وا کنی

این‌جا که دری نیست

تو دریا نمی‌ری

اما دریا هم خشکیده

می‌خوای بری مینیاس

مینیاسی دیگه نیست

ژوزه؛ حالا چی؟

اگر تونستی بخواب

اگر تونستی خسته شو

اگر تونستی بمیر

اما تو نمی‌میری

تو سگ‌جونی ژوزه

تنها تو تاریکی

مث یه چهارپای وحشی

بی‌هیچ خدا-پیغمبری

حتی بدون یک دیوار

که بتونی به‌ش تکیه بدی

بی‌اسب سیاهی

که بتازونیش

تو کوچ می‌کنی ژوزه

به کجا ژوزه؟

از : کارلوس دروموند دِ آندراده

 ترجمه از : محمدرضا فرزاد

خبرنامه سایت

تبليغات

لیست شاعران

منو اصلی