امروز :جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

محکمم مثل سنگ ، با این حال

روی قلبم کمی ترک دارم

با سکوتم برای هر زخمی

در دلم کوهی از نمک دارم!

 

الکی فکر می کنم هستم!

نیستم. خسته ام از این الکی…

خسته ام از خودم و این دنیا

که نداریم وجه مشترکی!

 

پای من روی مین ابهام است

پای من دیگر از “من” اش خسته ست

پای من تا کجا ادامه دهد؟!!!

ته دنیا همیشه بن بست است!

 

ته دنیا همیشه این بوده:

“کاغذی با دو سطر تنهایی،

در ورق پاره های یادنداشت(!)

با سکوتت کنار می آیی…

 

گاهی از بس که در خودت هستی

به خودت سخت میشوی محکوم!

بعد… این اتهام اجباری

می کند از خودت تو را محروم!

 

توی آینده ای رقم خورده

می نشینی و جات “مفعول” است

بعدِ یک عمر زندگی کردن

می شوی فاعلی که مجهول است!”

 

زندگی درد های اجباری ست

زندگی یک حقیقت محض است

زندگی لحظه ی تولد توست

زندگی اشتباه یک لحظه ست!

 

خسته ام از حقیقت، از دنیا

خسته ام از جریمه ای که منم!

پای یک نیمه بسته از رفتن…

رفته و نیست نیمه ای که منم.

 

 

از : پرتو پازنگ

 

 

ادامه مطلب
+

گریه نمی کنم که نفهمد کسی مرا!

بی های و هوی دست دلم رو نمی شود!

گریه نمی کنم که نفهمد کسی، ولی

این حرف ها برای دلم “او” نمی شود!

دارد دوباره در دلم این بغض لعنتی

با یاد چشم های تو تکرار می شود

انگار قلب شیشه ای ام در هجوم عشق

با رفتن تو بر سرم آوار می شود!

عشقت سراب بود ؛ ولی قلب من نخواست

باور کند که عشق و جنون فرق می کند

دارم در این سراب تهی می روم فرو!

دارد مرا درون خودش غرق می کند!

با تیک تاک عقربه ها دور می شوی

با رفتن تو ثانیه ها درد می کشند

در من دوباره خاطره ها می شود ردیف…

بی تو تمام قافیه ها درد می کشند!

می ایستم؛ به درد خودم تکیه می کنم

تا که نبینم عشق چه آورد بر سرم!

می ایستم دوباره ولی مطمئن نباش

یک لحظه هم بدون تو طاقت بیاورم!

حالا به یاد عشق تو لبخند می زنم

در انتظار حادثه هایی خیالی ام!

آخر تو نیستی که، بفهمی بدون تو

روزم چطور می گذرد؟! در چه حالی ام؟!

من باختم، قبول! تو بردی، قبول تر!!

بگذار در جنون خودم زندگی کنم!

با رفتن تو مُردم و باید از این به بعد

این قصه را بدون خودم زندگی کنم…

از : پرتو پاژنگ

ادامه مطلب
+

خبرنامه سایت

تبليغات

لیست شاعران

منو اصلی