امروز :شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳

 

در این غزل دوباره تو را آفریده ام

امشب قدم گذاشته ای روی دیده ام

 

با دیدن نگاه تو روشت ترین شبم

من ماه را به خلوت دنجی کشیده ام

 

دستام بوی یک تپش ساده می دهد

من سیبی از بهشت خداوند چیده ام؟!

 

نه، فکر چشم های تو بودم که آمدی

من جرعه جرعه جرعه تو را سر کشیده ام

 

مستم چنان که نفهمیدم از کجا

هی پنجه پنجه دست خودم را بریده ام

 

خونم حلال عشق، که درگیر او شدی

من عشق را از آتش دست تو چیده ام

 

حالا برای چه نگرانی؟!…برای چه؟!…

وقتی که با تو من به خدایم رسیده ام

 

از : عبدالرضا کوهمال جهرمی

ادامه مطلب
+

خبرنامه سایت

تبليغات

لیست شاعران

منو اصلی