یک ربع دیگر، پشت پرچین، لحظهی دیدار
کفش سفید راحتی، پیراهن گلدار
شاید بیاید از همین ور، با همان لبخند
شاید که من دستی بلرزانم بر این گیتار
من یاسها را میشناسم، هیچ یاسی نیست
کاین گونه عطرش را بپاشد بر تن دیوار
با گیسوانش، خواب خیس ابرها در دشت
یا نه، غباری زرد در آغوش گندمزار
او با صدای کفشهایش پشت آلاچیق
میآید و پر میکشند آن دستههای سار
من با همین گیتار، مثل کولیان دشت
بسیار نام عطریش را خواندهام، بسیار
شبهای موج یاسها در غرفههای خواب
شبهای چشم باغها در خواب و من بیدار
دلتنگ، پشت شاخههای بید، چون مجنون
سرمست، در پس کوچههای عشق، چون عطّار
چون قطره اشکی تا شوم بر گردنش آویز
چون لکه ابری تا شوم بر شانهاش آوار
یک ربع دیگر، در میان جاده، سرخ و سبز
رقص گل پیراهنش در لحظهی دیدار
از : شهرام محمدی (آذرخش)