امروز :پنج شنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳

مروری بر کپسول زمان و چند کتاب دیگر پل آستر

هزارتوی درون

 

ستاره پارسا - کپسول زمان چهارمین زندگی‌نامه‌ی خودنوشت پل آستر است که در سه بخش «گزارش از درونم»، «دو ضربه به سر» و «کپسول زمان» به بازنمایی ذهن کودکی او و وارسی جغرافیای درونش در انزوا می‌پردازد. کودکی، نوجوانی و تلاش‌های او برای رسیدن به هویت و شخصیتی مستقل آن بخش از زندگی پل آستر است که در این کتاب، یعنی چهارمین خودنوشت خود، برای روایت برگزیده است. کپسول زمان در همراهی با کتاب خاطرات زمستان، که در سال ۲۰۱۲ منتشر شده، نوشته شده است. اما تفاوت این کتاب با کپسول زمان در این است که نویسنده درخاطرات زمستان روایت زندگی فیزیکی خود را به‌تصویر می‌کشد و در کپسول زمان رشد روانی نویسنده از کودکی تا نوجوانی بازنمایی می‌شود. استفاده از راوی دوم‌شخص برای روایت این زندگی‌نامه‌ی خودنوشت رنگ‌وبویی داستانی به آن داده. در واقع، اگر بخواهیم نگاهی رمان‌گونه به این کتاب داشته باشیم، به‌راحتی می‌توانیم شباهت‌های بسیاری بین این کتاب، یعنی کپسول زمان، و رمان‌های پل آستر و حتی کتاب‌های دیگری که به عنوان زندگی‌نامه‌ی خودنوشت منتشر کرده است بیابیم. آستر نویسنده‌ای شهودی و درونی است و به همین علت، آثار او عمدتاً خواننده را به یاد کارهای دیگرش می‌اندازد.

هر بخش از این کتاب را می‌توان یادآور یکی از کتاب‌های نویسنده‌اش دانست: بخش اول، که دوران کودکی ساده‌ی او را به‌تصویر می‌کشد، یادآور کتاب دفترچه‌ی سرخ اوست که در سال ۲۰۰۱ منتشر شده. این کتاب نوعی خاطره‌نویسی است که در چهار داستان، هر یک روایت‌هایی از خاطرات نویسنده و دوستانش، است. بخش دوم، که پل آستر آن را به شرح دو فیلم اختصاص داده و از آن‌ها با تعبیر «ضربه‌هایی به سر» یاد می‌کند، رویکردی است که یادآور کتاب دست‌به‌دهان است که در سال ۱۹۹۷ منتشر شده. و بخش سوم نامه‌هایی است که به لیدیا دیویس، عشق دوران جوانی و همسر اولش، نوشته که نشان‌دهنده‌ی احساسات و زندگی عاطفی او در آن دوره است و به تقلید از نثر میلر.

آنچه در کپسول زمان و تقریباً نیمی از رمان‌های پل آستر وجود دارد و آن‌ها را به هم نزدیک می‌کند بحث هویت است: تمام شخصیت‌های رمان‌های آستر به دنبال هویت خود ماجراهایی را دنبال می‌کنند، قهرمانانی که مثل خود او اکثراً نویسنده‌اند و در واقع، می‌توان گفت آستر در هر رمان بُعدی از خود را در معرض اتفاقاتی متفاوت قرار می‌دهد و رمانی متفاوت می‌نویسد؛ مثلاً در رمان شهر شیشهای، شخصیت اصلی رمان دانیل کوئین است که مانند بسیاری از قهرمانان دیگر او نویسنده است. او، که نویسنده‌ی رمان‌های پلیسی است، پس از یک تلفن عجیب درگیر پرونده‌ی استیلمن می‌شود و تا جایی پیش می‌رود که همه‌ی هستی خود را وقف نگهبانی از استیلمن می‌کند و با دغدغه‌های اصلی ذهنی‌اش، یعنی جست‌وجوی هویت و نوشتن، آشنا می‌شود. یا در رمان هیولا، بنیامین ساچز بر اثر انفجار یک بمب دست‌ساز به گونه‌ای متلاشی می‌شود که دیگر قابل شناسایی نیست و سازمان امنیتی در پی کشف هویت اوست. در رمان اتاق دربسته هم راوی داستان دوست دوران کودکی فنشاو است که ناپدید شده و از او نوشته‌هایی بر جا مانده. آستر در این رمان هم جست‌وجوی کارآگاهی را به جست‌وجوی هویت تبدیل می‌کند. و گونه‌ی دیگری از کشف هویت در رمان ارواح، که دومین کتاب از سه‌گانه‌ی نیویورکی اوست، خود را نشان می‌دهد. شخصیتی که در روند جاسوسی در شرایط جدیدی از زندگی قرار می‌گیرد و در نهایت درمی‌یابد که همسایه‌ای که جاسوسی‌اش را می‌کرده در واقع خود اوست.

در تمام این کشف هویت‌ها، نمی‌توان نقش اتفاق، تصادف و شانس را نادیده گرفت، چیزی که خود آستر معتقد است داستان را به بعد طبیعی و واقعی زندگی و دنیایی که در آن هستیم نزدیک‌تر می‌کند. او خود می‌گوید: «دنیا پر از وقایع عجیب است. واقعیت از آنچه ما می‌دانیم بسیار اسرارآمیزتر است و از یک لحظه تا لحظه‌ی بعد هر چیزی ممکن است رخ دهد. امکان دارد باور همیشگی ما نسبت به امور دنیا در لحظه‌ای تغییر کند. به عبارت فلسفی، منظور من تأکید بر قدرت حادثه است»؛ نظیر آنچه در کتاب کپسول زمان تجربه می‌کنیم: آستر در بخش دوم این کتاب، که آن را به مثابه‌ی ضربه‌ای به سر می‌داند، دو فیلمی را روایت می‌کند که در دوران کودکی او نقش بسیار مهمی ایفا می‌کنند، دو فیلم با حوادث عجیب و اسرارآمیز که نقش اتفاق در آن‌ها بسیار پررنگ است و او را به سمت بزرگ‌سالی‌ای با حوادث و تصادفات و شانس‌های دیگر سوق می‌دهد، فیلم‌هایی که در خاطره‌ی کودکی او مانده‌اند، خاطره شده‌اند، نگاه او را به امور دنیا تغییر داده‌اند و تا جایی پیش رفته‌اند که سال‌ها بعد به عنوان بخشی مجزا در چهارمین زندگی‌نامه‌ی خودنوشت او به‌تفصیل آمده‌اند. آستر در بخش اول کتاب معتقد است کودکی‌اش را بدون حادثه گذرانده، یعنی اتفاقی که به معنای حادثه باشد، اما نمی‌تواند نقش جدایی پدر و مادر را در شکل‌گیری آنچه امروز هست نادیده بگیرد. و در نهایت، بخش پایانی کتاب نامه‌های او به لیدیا دیویس است و بیش از پیش می‌توان در آن‌ها به دغدغه‌های جوانی پی برد که در پی کسب هویتی مستقل تلاش می‌کند. حتی در جایی از این نامه‌ها به ناراحتی خود مبنی بر این‌که هنوز به آن استقلال و هویتی که می‌خواهد نرسیده اشاره می‌کند.

هرچند این کتاب را نمی‌توان به طور کامل یک رمان دانست، خواندنش مثل دیگر آثار پل آستر می‌تواند لذت‌بخش باشد. می‌توانم این کتاب را مخصوصاً به نویسندگان جوانی پیشنهاد کنم که مثل خود من نوشتن را به عنوان کار همیشگی‌شان برگزیده‌اند. حتماً با خواندن این کتاب دغدغه‌های مشترک و باورنکردنی‌ای بین خودتان و پل آستر پیدا خواهید کرد.

منبع: انجمن رمان ۵۱

ادامه مطلب
+

خبرنامه سایت

تبليغات

لیست شاعران

منو اصلی