امروز :جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

فندق‌ چانه

لیمو لب

گردو چشم

انار گونه

زنبیل میوه‌‌های پاییزی

                             ای سارا

تو گونه‌هایت باغ به است

تو لب‌های قشنگت تمشک جنگلی‌ست

از نگاه تو دو قمری پر می‌گیرد

بر شانه‌های درخت پیری که منم

چشم‌های تو

                 ای درختم /  ای دخترم

                    آبگینه‌ی شاهبانویی‌ست که مرا گفت:

                    در من هزارعاشق بی‌قراری می‌کنند

بشنو سارا

باران در زادگاه تو

جیره‌ی فاضلاب‌هاست

کاش درخت سیب گلوی تو

آشیانه‌ی هزار قناری شاداب باشد

ما بی فایده باریدیم

                 دختر ِدرخت‌ ِقهوه!

                                 ما بیهوده باریدیم…

از : علیرضا روشن

ادامه مطلب
+

سارا نبودی چشم گریان را ببینی

آن قدر باریدم که

ب

ا

ر

ا

ن

را ببینی…

 

وَللَـه که بی تو شهر، خود را حبس می‌کرد

بهتر!

نبودی بغضِ طهران را ببینی

 

تهران مان، طهران نشد

بهتر!

نبودی این راهزن، این راه بندان را ببینی

 

بی‌بی به چشمان تو دل خوش کرده سارا !

کافی‌ست عکس لای قرآن را ببینی

 

رفتی…

لَقـَد…

ماندم…

خَلَقنا….

فی کبد را

از بر شدم

تا رنج انسان را ببینی

 

بی‌بی خودش می‌گفت:

“سارا قسمت توست”

بی‌بی خودش می‌گفت:

“فنجان را ببینی

 

از ترکه‌ها بر پای سارا می‌نویسی

وقتی که کابوسِ دبستان را ببینی”

آن‌قدر پشت پنجره ماندم

که شاید

یک لحظه

این سوی خیابان را ببینی

 

راضی به مرگت می‌شوی مانند سارا

وقتی نخواهی

خانِ چوپان را ببینی

 

وقتی که دیدم زود سرما می‌خوری،

باز

تقویم را بستم

زمستان را نبینی ….

 

 

 

از : سیداحمد حسینی

 

 

 

 

جایش چقدر خالی است در شعر عاشقانه

یک اسم چار حرفی ، ساده کمی زنانه

یک اسم چون پرستو الهام بخش پرواز

بالاتر از ثریا تا سقف آسمان ِ –

- هفتم که نه ، چهارم ؛ مثل غرور لیلا

مثل نگاه شبنم در متن یک ترانه

مثل خودم که پر زد با باد تا افق ها

مثل قلم : « مولف مرده در این زمانه »

 

در باد غلت خوردن مثل گلوله ای گرم

در باد رقص کردن چون زلف تازیانه

در باد شعر گفتن [این بیت دست من نیست]

خودکار بیک آبی یک شعر عاشقانه

من مستِ مست بودن دیوانه باش هم تو

رو سر بنه به بالین خود می روم به خانه

 

این بیت اسم تو داشت/آتش به جانم انداخت

سا… سوخت زیر دستم آتش ، قلم ، زبانه

آتش گرفت سارا …را… سا … نمی نوشتم

باور کنید مردم بی عذر و بی بهانه

 

می ترسم از لبت سا… آتش زند لبم …را

می ترسم از لبی که می کاودم شبانه

 

سارا … ( سه نقطه ) سارا . سارا … ( سه نقطه ) سارا

این بیت دست من نیست ، می ریزد از دهان ِ …

 

از : محمد ارثی زاد

ادامه مطلب
+

خبرنامه سایت

تبليغات

لیست شاعران

منو اصلی