امروز :پنج شنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

گلوله ای را به یاد ندارم

که به نیّت پوست نازک آزادی

شلیک شده باشد و

سرانجام

به قصد شقیقۀ دژخیم

کمانه نکرده باشد

 

چاقویی را به یاد ندارم

که برای گلوی خوش آواز عشق

از غلاف بیرون زده باشد و

آخر دستۀ خودش را

نبریده باشد

 

حالا،

هر چه می خواهید شلیک کنید و

هر چه می خواهید چاقو بکشید

 

 

از : حسین منزوی

 

 

شلیک کن

آرادی

یک نقطه کم دارد

 

از : علی اسدالهی

 

 

ادامه مطلب
+

 

گفتیم:

زنده باد آزادی

زنده باد آگاهی

زنده باد زندگی؛

و دست­هایمان را در نور کاشتیم.

 

گیسوانمان را پوشاندند

دست­هایمان را بستند

گلویمان را  سوراخ ­کردند

و تفنگ­هایشان

که دست­هایشان بود

آرامش آب را شکست.

 

بهار شد

ما زنده ماندیم و سبز شدیم

آنها برای تفنگ­هایشان

سیاه پوشیدند.

 

 

از : ماندانا زندیان

 

 

ادامه مطلب
+

برای خلق آزادی

سر “الف” را هم کلاه گذاشتند

در جمع دوستان

بارها ویران کردیم و

دوباره از نو ساختیم

تمام بیانیه‌ها را

در تیررس عموم

پشت درب توالت عمومی حک کردیم

عجبا

پس از سال‌ها

دور آزادی نرده کشیدند تا تعمیرش کنند.

 

 

از : عطاءالله آشتیانی

ادامه مطلب
+

آزادی شهر از حصارش پیداست

از کینه ی چوبه های دارش پیداست

فردای من و تو باز هم تاریک است

سالی که نکوست از بهارش پیداست

 

 

از : سیدمهدی موسوی

 

آن زمان که بنهادم سر به پای آزادی
دست خود ز جان شستم از برای آزادی

تا مگر به دست آرم دامن وصالش را
می دوم به پای سر در قفای آزادی

با عوامل تکفیر صنف ارتجاعی باز
حمله میکند دایم بر بنای آزادی

در محیط طوفان زا ، ماهرانه در جنگ است
ناخدای استبداد با خدای آزادی

شیخ از آن کند اصرار بر خرابی احرار
چون بقای خود بیند در فنای آزادی

دامن محبت را گر کنی ز خون رنگین
می توان تو را گفتن پیشوای آزادی

فرخی ز جان و دل می کند در این محفل
دل نثار استقلال ، جان فدای آزادی

 

 

از : فرخی یزدی

 

 

ادامه مطلب
+

 

هم مرگ بر جهانِ شما نیز بگذرد
هم رونق زمانِ شما نیز بگذرد

وین بومِ محنت از پیِ آن تا کند خراب
بر دولت آشیان شما نیز بگذرد

باد خزان، نکبت ایام ناگهان
بر باغ و بوستان شما نیز بگذرد

آب اجل که هست گلوگیر خاص و عام
بر حلق و بر دهان شما نیز بگذرد

ای تیغتان چو نیزه برای ستم دراز
این تیزیِ سنان شما نیز بگذرد

چون داد عادلان به جهان در، بقا نکرد
بیداد ظالمان شما نیز بگذرد

در مملکت چو غرش شیران گذشت و رفت
این عوعو سگان شما نیز بگذرد

آن کس که اسب داشت، غبارش فرو نشست
گرد سم خران شما نیز بگذرد

بادی که در زمانه بسی شمع‌ها بکشت
هم بر چراغدان شما نیز بگذرد

زین کاروانسرای بسی کاروان گذشت
ناچار کاروان شما نیز بگذرد

ای مفتخر به طالع مسعود خویشتن
تأثیر اختران شما نیز بگذرد

این نوبت از کسان به شما ناکسان رسید
نوبت ز ناکسان شما نیز بگذرد

بیش از دو روز بود از آنِ دگر کسان
بعد از دو روز، از آنِ شما نیز بگذرد

بر تیر جورتان ز تحمل سپر کنیم
تا سختی کمان شما نیز بگذرد

در باغ دولتِ دگران بود مدتی
این گل، ز گلستان شما نیز بگذرد

آبی‌ست ایستاده درین خانه، مال و جاه
این آبِ ناروانِ شما نیز بگذرد

ای تو رمه سپرده به چوپانِ گرگِ طبع
این گرگیِ شبان شما نیز بگذرد

پیل فنا، که شاهِ بقا مات حکم اوست
هم بر پیادگان شما نیز بگذرد

ای دوستان! به نیکی خواهم دعای سیف
یک روز بر زبان شما نیز بگذرد

 

 

از : سیف فرغانی

ادامه مطلب
+

 

آه اگر آزادی

سرودی می خواند کوچک،

همچون گلوگاه ِ پرنده یی،

هیچ کجا

دیواری فرو ریخته بر جای نمی ماند !

 

 

از : احمد شاملو

 

 

ادامه مطلب
+

 

صفحه ها مشکوک

ذهن ها بیمار

آدمیت مُرده

ابدیت برجاست

نُسخه ها پیچیده

گورها کنده شده

آخرهرحس غریب

خاطره ها نالیده

 

آزادی زندانیست

دلها پژمرده

نفرین دوعالم

برتن ما خورده

خاک اینجا چه نجیب

تن آنها نجس است

گور اینها کجاست

تا که بهرام بگیرد

برلبش سنگ گذارد

تاکه دندان نزند

به رگ خون عزیزان وطن

 

 

 

از : رسول آقازاده

 

 

ادامه مطلب
+

خبرنامه سایت

تبليغات

لیست شاعران

منو اصلی