امروز :سه شنبه ۲۹ اسفند ۱۴۰۲

 

من تو را نمی شناسم ،

اما می خواهم وقتی بمیری

که بدانی

عشق ِ کسی بوده ای …

 

دوستت دارم !

 

 

از : ناشناس

 

 

ادامه مطلب
+

 

دیوار را سوراخ کن و لبهایم را ببوس …

شوهرم بناست ،

می تواند تعمیرش کند !

 

 

از : ناشناس

ترجمه از : محسن عمادی

 

 

 

ادامه مطلب
+

 

دلم تنگ است ،

دلم تنگ است

دلم اندازه حجم قفس تنگ است

سکوت ازکوچه لبریز است

صدایم خیس و بارانی است

نمی دانم

چرا در قلب من

پاییز

طولانی است

 

از : ناشناس

 

ادامه مطلب
+

 

روزی به این نتیجه رسیدم که مرده ام

از کوچک و بزرگ شنیدم که مرده ام

 

جاخوردم ، آنچنان که دلم ذره ذره شد

با ترس و لرز نعره کشیدم که مرده ام

 

یک اتفاق خوب بود که منجر به مرگ شد

بعد از وقوع حادثه دیدم که مرده ام

 

مـَردم سیاه بر تنشان کرده اند و من

فهمیدم از لباس سفیدم که مرده ام

 

یک عده گفته اند که تو خواب دیده ای

با این حساب فرض کنیدم که مرده ام

 

 

از : ناشناس

 

ادامه مطلب
+

 

هر کس که تو را خدای خود پندارد

کفرش به کنار ، عجب خدایی دارد

 

 

از : ناشناس

 

ادامه مطلب
+

 

ز بستر نیمه شب بر خیز و اشکی ریز بر دامن

که با اشک شبت خاموش گردد شعله ی نارم

 

به جز نومیدی از عفوم ، ببخشم هر گناهی را

امید آور ، امید آور که من از یاس بیزارم

 

عذاب و عفو باشد هر دو تحت اختیار من

توان سوزانمت اما به بخشیدن سزاوارم

 

تو دائم غافل و من آنی از تو نیستم غافل

تو خواب و من ز لطف و مرحمت پیوسته بیدارم

 

به بازار محبت اشک باشد بهترین کالا

که هر یک قطره را به یک بحر رحمت خریدارم

 

 

از : ناشناس

 

ادامه مطلب
+

 

چه نا برابر است ، جنگ ِ من و تو

قبول ندارم

به جنگ آمده ای و تیغ عشق آوردی

حساب نکردی که من

به جز تو

هیچ ندارم ؟

 

 

از : ناشناس

 

ادامه مطلب
+

خبرنامه سایت

تبليغات

لیست شاعران

منو اصلی