فندق چانه
لیمو لب
گردو چشم
انار گونه
زنبیل میوههای پاییزی
ای سارا
تو گونههایت باغ به است
تو لبهای قشنگت تمشک جنگلیست
از نگاه تو دو قمری پر میگیرد
بر شانههای درخت پیری که منم
چشمهای تو
ای درختم / ای دخترم
آبگینهی شاهبانوییست که مرا گفت:
در من هزارعاشق بیقراری میکنند
بشنو سارا
باران در زادگاه تو
جیرهی فاضلابهاست
کاش درخت سیب گلوی تو
آشیانهی هزار قناری شاداب باشد
ما بی فایده باریدیم
دختر ِدرخت ِقهوه!
ما بیهوده باریدیم…
از : علیرضا روشن
- شعر, علیرضا روشن
- ۰۷ شهریور ۱۳۹۴
به خودت نگیر شیشه پنجره
تمیزت می کنند
که کوه را بی لکه ببینند
و آسمان را بی چرک
به خودت نگیر شیشه
تمیزت می کنند
که دیده نشوی …
از : علیرضا روشن
- شعر, علیرضا روشن
- ۳۱ مرداد ۱۳۹۴
احساس شهری بین راهی در من است
من در میانه ام ایستاده ام
میان آمدن
و رفتنت…
از : علیرضا روشن
- شعر, علیرضا روشن
- ۲۵ تیر ۱۳۹۴
تابوت اگر دو مرده را جا میداشت
من آنجا می بودم کنار تو
ما بنده گان ناگزیریم
اما
حالا که هجران پیشانی نوشت مقدر آدمی است
این درخت که اینک تکیه گاه توست
امروز منم
این درخت که امروز منم
فردا تابوتت
بمانی درختت می شوم
بمیری تابوتت …
از : علیرضا روشن
- شعر, علیرضا روشن
- ۱۳ تیر ۱۳۹۴
جای لب هایت
سیگار می گذارم
جای خودم
سیگار را آتش می زنم
از : علیرضا روشن
- شعر, علیرضا روشن
- ۱۰ تیر ۱۳۹۴
تا باد را ببینند
تکانتکان ِ پرده را نشان میدهم
تا تو را ببینند
جان ِ فرسودهام را
از : علیرضا روشن
- شعر, علیرضا روشن
- ۰۱ تیر ۱۳۹۴
ما شعر می گوییم
ما
که نمی توانیم زندگی کنیم
ما شعر می گوییم …
از : علیرضا روشن
- شعر, علیرضا روشن
- ۳۱ خرداد ۱۳۹۴