امروز :سه شنبه ۲۹ اسفند ۱۴۰۲

ما

دو شاخه یک درختیم

کاش

باد از هر دو سو می وزید…

 

 

از : شهاب مقربین

 

 

اگر دری میان ما بود

می‌کوفتم

درهم می‌کوفتم

 

اگر میان ما دیواری بود

بالا می‌رفتم پایین می‌آمدم

فرو می‌ریختم

 

 

اگر کوه بود دریا بود

پا می‌گذاشتم

بر نقشه‌ی جهان و

نقشه‌ای دیگر می‌کشیدم

 

 

اما میان ما هیچ نیست

هیچ

و تنها با هیچ

هیچ کاری نمی‌شود کرد

 

………

 

 

از : شهاب مقربین

 

 

از سیاره ای دور
دور
دور
با تو حرف می زنم
کجا بردی دل بی صاحب مرا

 

از : شهاب مقربین

 

 

 

در ظلمات مانده بودم
بوی تو پیچید در دلم
روشن شد همه جا
تو را دیدم
بوی تو رفت و رفت
محبوبه شب ام
کاش
در ظلمات مانده بودم

 

از : شهاب مقربین

 

 

 

در دو سوی تُشَک ایستاده‌اند

مثل دو قهرمان آرام‌اند


به هم نزدیک می‌شوند

مثل دو دوست دست می‌دهند


به هم نگاه می‌کنند

مثل دریا و ماه

عمیق

به هم نگاه می‌کنند


آن‌گاه

کُشتی آغاز می‌شود


خم می‌شوند

دست در بازوی هم

کمرگاه و

ران‌ها


ناآرام

در هم می‌پیچند

وحشی و حمله‌ور

 

سرانجام

آن کس به خاک می‌افتد

که زودتر می‌گوید

دوستت دارم ….

 

 

از : شهاب مقربین

 

کسی  به در کوبید

 

بلند شد

موهایش را مرتب کرد

در را باز کرد

 

باد بود

 

برگشت

آشفته مو

 

 

از : شهاب مقربین

 

 

دریا عمیق است

تنهایی عمیق‌تر

 

دستت را بده

با هم  دست و پا بزنیم

پیش از آن که  غرق شویم

 

از : شهاب مقربین

 

 

 

همه‌ی کلمات

معنای تو را می‌دهند

مثل گل‌ها همه

که بوی تو را پراکنده‌اند

 

سکوت کرده‌ام

که فراموشت کنم

اما مدام

مثل زنبوری سرگردان

رانده از کندویش

دورِ گلم  می‌گردم

 

از : شهاب مقربین

ادامه مطلب
+

 

نه

این‌ها کاغذی نیستند

که بادشان ببرد

پاره سنگی که روی رویاهایم گذاشتی   بردار

روی باد بگذار

رویاهای من‌اند

که باد را  به‌هم ریخته‌اند

 

از : شهاب مقربین

ادامه مطلب
+

 

جوانی‌ام

گوشه‌ی آغوش تو بود

لحظه‌ای صبر اگر می‌کردی

پیدایش می‌کردم


آغوشت را  باز کردی

برای رفتن‌ام

شاید حق با تو بود

من دیر شده بودم

 

از : شهاب مقربین

ادامه مطلب
+

 

گاهی باید از خانه گریخت

به کوچه

خیابان

پارک

و در خود فرو رفت

 

گاهی باید از خود گریخت

به جاده‌های مه‌آلود

خانه‌های موهوم

خیال او

که تو را از خود کرده‌است

که تو را  بی خود کرده‌است

 

گاهی باید از او گریخت


به کجا

 

از : شهاب مقربین

ادامه مطلب
+

 

تصویرت را در آب دیدم

تو رفتی

من به دنبال رودخانه راه افتادم …..

 

از : شهاب مقربین

ادامه مطلب
+

خبرنامه سایت

تبليغات

لیست شاعران

منو اصلی