امروز :سه شنبه ۲۹ اسفند ۱۴۰۲

 

در روز اول حس تو تنها ترحم
کم کم فراموشت شدم از روز دوم

با اتفاقی ساده دستم را گرفتی
با اتفاقی ساده تر رفتی شدی گم

باید خیابانهای شهرم را بگردم
شاید که پیدایت کنم از بین مردم

کم می کند دلتنگی من را مرور ِ
عکس العمل های تو در حین تبسم

این روزها با سایه ام هم فرق دارم
حتا دریغ از ذرّه ای نور تفاهم

چیزی نمی خواهم به جزآرامش محض
از زندگی با مرد های دستِ چندم

دنیا که دنیا نیست بی غم ، بی نبودن
دریا که دریا نیست بی موج و تلاطم

 

 

از : سیما نوذری

ادامه مطلب
+

 

ذهن آجرنمات را بردار

از غزل های قهوه ای رنگم

گوش خود را بگیر و سوت بزن

که نفهمی چقدر دلتنگم . . .

 

 

از : سیما نوذری

 

 

ادامه مطلب
+

 

گل میشوی که خار شوم روی ساقه ات

نزدیکتر شوم به بیانات واقع ات

 

کمتر غزل بگو که اگر مبتلا شوی

دیگر نمی کنند پزشکان افاقه ات

 

حاضر نمی شوی که امامم شوی و من

شک می کنم به خطبه ی نهج العلاقه ات

 

محکوم می کنی همه ی حرف هام را

همراه با شکنجه و اعمال شاقه ات

 

دارم به شعر می رسم-این بارمدتی ست

دیگر رصد نکرده لبم را مراغه ات

 

وقتی وجود شعر من ازعشق خالی است

هم میزنی خیال مرا با ملاقه ات

 

حتما اشاره ای به من ِ تازه ات بکن

بر تخت رو به پنجره ی تک اتاقه ات

 

باید به جای دیدن هر روز و هر شبت

عادت کنم به دیدن بعضی مواقع ات

 

 

 

از : سیما نوذری

 

 

ادامه مطلب
+

غزل رسیده به اینجا و روزهای بدی ست

برای از تو نوشتن هوا هوای بدی ست

 

تو نیستی و جهان در نگاه من هیچ است

خدای فاصله ها بی گمان خدای بدی ست

 

جهنم است بهشتی که ساختی در من

غریبه ای که تو را ساخت آشنای بدی ست

 

سیاهپوش توام مهربان رفته ز دست

به جان هرچه غزل گفته ام عزای بدی ست

 

محیط بسته ی درد است و لحظه های کبود

چه حیف شد که صدای دلم صدای بدی ست

 

منی که هرچه تقلا کنم هنوز …هنوز…

هنوز…هرچه تقلا کنم فضای بدی ست

 

 

 

از : سیما نوذری

ادامه مطلب
+

 

خوب من ! بی بهانه باور کن بی تو اینجا بهار خوبی نیست

من بمانم تو رفتنی باشی؟ این که اصلا قرار خوبی نیست!

 

عید امسال تنگ می چسبم به تن مهربان تنهایی

بی تو تکرار می کنم با خود : دل سیاستمدار خوبی نیست!

 

تو بخند و بخند و باز بخند، جای این اشک ها که می ریزم

خوب شد که تو زود فهمیدی گریه راه فرار خوبی نیست

 

قبر این مردگان خاک آلود التماسی ست از سر اجبار

که خدا هفت بار فرمودند : مرگ، گشت و گذار خوبی نیست!

 

دست کم روزهای آخر را اندکی عاشقانه تر طی کن

تا توانی دلی بدست آور، دل شکستن که کار خوبی نیست!

 

 

از : سیما نوذری

 

ادامه مطلب
+

 

کمی تفاله ی طعنه میان فنجان هاست

و عشق … وسوسه ای در دل خیابان هاست

 

کنایه از به تو پیوستن است این تقدیر

که هرچه می گذرد بر جهان، از انسان هاست

 

کویر جان من است اینکه عاشقت شده است

چرا که ابر نگاه تو راز باران هاست

 

تو خیس – گوشه ی ابرت فشرده – گریه نکن!

همیشه فاصله ها قسمت هراسان هاست

 

به خوابهای تو ایمان می آورم هر شب

که خوابهای تو تعبیر این زمستان هاست

 

خدا بزرگتر از چشمهای آدمهاست…

 

 

از : سیما نوذری

 

ادامه مطلب
+

خبرنامه سایت

تبليغات

لیست شاعران

منو اصلی