امروز :پنج شنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳

 

به خداحافظی تلخ تو سوگند ، نشد

که تو رفتی و دلم ثانیه ای بند نشد

 

لب تو میوه ی ممنوع ، ولی لبهایم

هر چه از طعم لب سرخ تو دل کند ، نشد

 

با چراغی همه جا گشتم و گشتم در شهر

هیچ کس ، هیچ کسی هم به تو مانند نشد

 

هر کسی در دل من جای خودش را دارد

جانشین تو در این سینه خداوند نشد

 

خواستند از تو بگویند شبی شاعر ها

عاقبت با قلم شرم نوشتند :” نشـــد !”

 

 

از : فاضل نظری

 

ادامه مطلب
+

 

بی قرار توام و در دل تنگم گله هاست

آه …! بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست

 

مثل عکس رُخ مهتاب که افتاده در آب

در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست

 

بی تو هر لحظه مرا بیم فرو ریختن است

مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست

 

باز می پرسمت از مسئله ی دوری و عشق

و سکوت تو جواب همه ی مسئله هاست

 

 

از : فاضل نظری

 

ادامه مطلب
+

 

عشق تا بر دل بیچاره فروریختنی است

دل اگر کوه ، به یکباره فرو ریختنی است

 

خشت بر خشت برای چه به هم بگذارم

منکه میدانم دیواره فروریختنی است

 

آسمانی شدن از خاک بریدن می خواست

بی سبب نیست که فواره فروریختنی است

 

از زلیخای درونت گریز ای یوسف

شرم این پیرهن پاره فروریختنی است

 

هنر آن است که عکس تو بیفتد در ماه

ماه در آب که همواره فروریختنی است

 

 

 

از : فاضل نظری

 

ادامه مطلب
+

 

از باغ می برند چراغانی ات کنند

تا کاج جشنهای زمستانی ات کنند

.

یوسف ! به این رها شدن از چاه دلمبند !

این بار می برند که زندانی ات کنند

.

یک نقطه بیش فرق رحیم و رجیم نیست

از نقطه ای بترس که شیطانی ات کنند !

 

 


از : فاضل نظری

 

 

ادامه مطلب
+

خبرنامه سایت

تبليغات

لیست شاعران

منو اصلی