امروز :جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

 

دیروز در کنار تو احساس عشق بود

دستان کوچکت که پر از یاس عشق بود

دستان کوچکت که جنون مرا نوشت

این واژه های غرق به خون مرا نوشت

هرجا که رد پای شما هست می روم

فکری بکن به حال من از دست می روم

قلبم شکسته است و هی سرد می شوم

بگذار بشکند عوضش مرد می شوم

دستان خسته ام به شقایق نمی رسد

فریاد من به گوش خلایق نمی رسد

این دست ها همیشه پر از بوی یاس نیست

یا مثل چشم های شما با کلاس نیست

این رسم زندگی ست بزرگ و بزرگ تر

هر چه بزرگ تر و سپس هرچه گرگ تر

بین خودم و آینه دیوار می کشم

هرشب که پشت پنجره سیگار می کشم

شاید هنوز فرصت عصیان و مرگ هست

در ذهن ابرهای درونم تگرگ هست

بانوی دشت های قشنگی که سوختی

عشق مرا به رهگذران می فروختی

چشمانتان پر از هیجان نیست نازنین

این دست ها همیشه جوان نیست نازنین

شاید کسی که بین غزل های من گم است

در فصل های زندگی ام فصل پنجم است

یا نه درست مثل خودم لاابالی است

از مردمان غمزدهء این حوالی است

حالا ببین علیه خودم غرق می شوم

در منتها الیه خودم غرق می شوم

دلشوره های سرخ دلم ناتمام ماند

احساس می کنم غزلم ناتمام ماند

 

از : دلتنگی های شبانه

ادامه مطلب
+

 

پرواز در هوای خیال تو دیدنی ست

حرفی بزن که موج صدایت شنیدنی ست

شعر زلال جوشش احساس های من

از موج دلنشین کلام تو چیدنی ست

یک قطره عشق کنج دلم را گرفته است

این قطره هم به شوق نگاهت چکیدنی ست

خم شد- شکست پشت دل نازکم  ولی

بار غمت ـ عزیز تر از جان ـ کشیدنی ست

من در فضای خلوت تو خیمه می زنم

طعم صدای خلوت پاکت چشیدنی ست

تا اوج ، راهی ام  به تماشای من بیا

با بالهای عشق تو پرواز دیدنی ست

از : طهورا

ادامه مطلب
+

 

بدنامی حیات دو روزی نبود بیش

آنهم کلیم با تو بگویم چه سان گذشت

یک روز صرف بستن دل شد به این و آن

روز دگر به کندن دل زین و آن گذشت

 

 

از : کلیم کاشانی

 

ادامه مطلب
+

 

دلم تنگ است ،

دلم تنگ است

دلم اندازه حجم قفس تنگ است

سکوت ازکوچه لبریز است

صدایم خیس و بارانی است

نمی دانم

چرا در قلب من

پاییز

طولانی است

 

از : ناشناس

 

ادامه مطلب
+

 

روزی به این نتیجه رسیدم که مرده ام

از کوچک و بزرگ شنیدم که مرده ام

 

جاخوردم ، آنچنان که دلم ذره ذره شد

با ترس و لرز نعره کشیدم که مرده ام

 

یک اتفاق خوب بود که منجر به مرگ شد

بعد از وقوع حادثه دیدم که مرده ام

 

مـَردم سیاه بر تنشان کرده اند و من

فهمیدم از لباس سفیدم که مرده ام

 

یک عده گفته اند که تو خواب دیده ای

با این حساب فرض کنیدم که مرده ام

 

 

از : ناشناس

 

ادامه مطلب
+

 

هر کس که تو را خدای خود پندارد

کفرش به کنار ، عجب خدایی دارد

 

 

از : ناشناس

 

ادامه مطلب
+

 

امشب یتیمی در خرابه بی پدر شد . . . .

 

 

ادامه مطلب
+

 

ز بستر نیمه شب بر خیز و اشکی ریز بر دامن

که با اشک شبت خاموش گردد شعله ی نارم

 

به جز نومیدی از عفوم ، ببخشم هر گناهی را

امید آور ، امید آور که من از یاس بیزارم

 

عذاب و عفو باشد هر دو تحت اختیار من

توان سوزانمت اما به بخشیدن سزاوارم

 

تو دائم غافل و من آنی از تو نیستم غافل

تو خواب و من ز لطف و مرحمت پیوسته بیدارم

 

به بازار محبت اشک باشد بهترین کالا

که هر یک قطره را به یک بحر رحمت خریدارم

 

 

از : ناشناس

 

ادامه مطلب
+

 

چه نا برابر است ، جنگ ِ من و تو

قبول ندارم

به جنگ آمده ای و تیغ عشق آوردی

حساب نکردی که من

به جز تو

هیچ ندارم ؟

 

 

از : ناشناس

 

ادامه مطلب
+

 

جدایی ما

شبنم یخ‌زده­ای روی قلبِ من . . .

روح من

یک قطره اشکِ منجمد !

 

از : ویدمانته یاسوکایتیته

ترجمه از : احترام سادات توکلی

ادامه مطلب
+

 

یک ساعت تمام

بدون اینکه یک کلام حرف بزنم

به روی اش نگاه کردم

فریاد کشید که:

آخر خفه شدم!

چرا حرفی نمی زنی؟

گفتم: نشنیدی؟!… برو!…

 

از : کارو دِردِریان

ادامه مطلب
+

 

ممکن است

ممکن است چند روز دیگر

جیبهایم پر شود از برف

ممکن است چند روز دیگر

نامههای گرسنه برسند و

شرم سیگاری برایم بگیراند

ممکن است ناگهان چاییام سرد شود

ممکن است زیر سیگاری در بالکن بگذارم و پر شود از مه

سینهام از دل

دلم از صدا

صدایم از گریه

ممکن است

 

از : بروژ آکرهای

ترجمه از : صلاح الدین قرهتپه

ادامه مطلب
+

خبرنامه سایت

تبليغات

لیست شاعران

منو اصلی