امروز :سه شنبه ۲۸ فروردین ۱۴۰۳

 

بر نیمکت شکسته ای در باران

در دست تو چتر بسته ای در باران

باران باران باران باران باران

تنها تنها نشسته ای در باران

 

از : جلیل صفربیگی

 

عمری است که مشت بر درم می کوبند

پا بر سر و روی باورم می کوبند

مشتی کلمه مدام از شب تا صبح

انگار که میخ در سرم می کوبند

 

از : جلیل صفربیگی

 

بنویس که عشق آخرم باران است

این چتر همیشه بر سرم باران است

بگذار که پاک آبرویم برود

بنویس که دوست دخترم باران است

 

از : جلیل صفربیگی

 

تا کی رم آهو ها را در چشمت ببینم و

آه بکشم ؟

عشق جرات می خواهد عزیزم…

می روم پلنگی دست و پا کنم !

 

 

از : جلیل صفربیگی

 

 

لنگه های چوبی در حیاطمان

گرچه کهنه اند و جیر جیر می کنند

محکمند !

خوش به حالشان

که لنگه ی همند …..

 

از : جلیل صفربیگی

ادامه مطلب
+

 

تخمی از لانه بیرون می افتد

و می شکند

زندگی

بچه گنجشکی را غافلگیر می کند!

 

از : جلیل صفربیگی

ادامه مطلب
+

 

تا عشق دوید از دهانم بیرون

نام تو کشید از دهانم بیرون

 

گفتم که به تو حرف دلم را بزنم

یک بوسه پرید از دهانم بیرون

 

 

از : جلیل صفربیگی

 

ادامه مطلب
+

 

کم نامه ی خاموش برایم بفرست

از حرف پــُرم گوش برایم بفرست

 

دارم خفه می شوم در این تنهایی

لطفن کمی آغوش برایم بفرست

 

 

از : جلیل صفربیگی

 

ادامه مطلب
+

 

می آیی و آب می شود تب هایم

مهتاب تمام می شود شب هایم

 

لب بر لب تو گذاشـ…. بیدار شدم

طعم گس بوسه می دهد لب هایم

 

 

از : جلیل صفربیگی

 

ادامه مطلب
+

 

مصراع نخست ، من تو را می بوسم

در مصرع بعد هم تو را می بوسم

 

ایراد ندارد ! به کسی چه ؟ اصلن

شعر خودم است ، من تو را می بوسم

 

 

از : جلیل صفربیگی

 

ادامه مطلب
+

 

از دست زمانه تیر باید بخوری

دایم غم ناگزیر باید بخوری

 

صد مرتبه گفتم عاشقی کار تو نیست

بچه تو هنوز شیر باید بخوری

 

 

از : جلیل صفربیگی

 

ادامه مطلب
+

 

دل بی تو درون سینه ام می گندد

غم از همه سو ، راه مرا … می بندد

 

امسال بهار بی تو یعنی پائیز

تقویم به گور پدرش می خندد

 

 

از : جلیل صفربیگی

 

ادامه مطلب
+

خبرنامه سایت

تبليغات

لیست شاعران

منو اصلی