امروز :جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳

۱۲۵۳

پیش نوشت :

ــ ترانه یی که برگردان فارسی آن را می بینید یکی از مشهورترین ترانه های سیاهان ِ آمریکاست (ترجمه شده حدود سال ۱۳۳۰ ) :

سام می لی ِ به جرم هم آغوشی با زن ِ سفیدپوستی لینچ شده است و این نوحه یی است که زن ِ او پی می لی ِ می خواند … این قطعه با دردناک ترین نغمه ی «جاز ِ» اصیل سیاهان همراهی می شود .

 

اون وخ کشیدنت بیرون.از پستو کشیدنت بیرون

صدتا آدم عربده کشون با بد و بیراه دنبالت .

باید خودت بودی و می دیدی ، سامی سوسکی :

تو خونه روده بُر شده بودم من از زور ِ خنده

از زور خنده

از زور خنده

روده بُر شده بودم من از زور ِ خنده .

کشیدنت رو زمین کشون کشون بردن انداختنت توو یه سُلدونی که درست و حسابی یه زباله دونی بود ، یه موش دونی بود .

منو می گی ؟ همون جور یه ریز می خندیدم

گرچه خدا بی سر و سامون تر از من دختری نیافریده

بی سر و سامون تر

بی سر و سامون تر

بی سر و سامون تر از من دختری نیافریده .

اون وخ اون پیره خر ِ سرخابی ــ کلونتر ــ

از میون ِ میله ها چشم غُره رفت و بت گفت :

«هی ، ننه سگ ! روونه ت می کنن به درک ِ اسفل ! »

چون دلت خواس یه بغل سفید توو خودش بچلوندت

یه بغل سفید

یه بغل سفید

یه بغل سفید توو خودش بچلوندت .

بغل ِ سفید برات گروون تموم شد سامی سوسکی.

چون که قیمتشو نه با پول

که با دل ِ من و جون خودت دادی سامی سوسکی .

قیمت ِ چشیدن ِ اون عسل ِ سرخ و سفید و

عسل سرخ و سفید و

عسل سرخ و سفید و

قیمت چشیدن اون عسل سرخ و سفید و .

آخ ! منو از این نومیدی سیاه بکش بیرون !

منو از چنگ ِ من ِ بیچاره ام بکش بیرون !

یه پیرهن ِ گُلی برام بیار که تنم کنم .

این بلاها حقت بود سرت بیاد !

حقت بود

حقت بود

این بلاها حقت بود سرت بیاد !

توو مدرسه ، یه بند

دور و وَر ِ خوشگلا می پلکیدی.

تو نمی تونستی یه سیاه باقی بمونی،

یه بند نگات دنبال پوستای سفید بود :

« زنای سیاه ، لایق ِ ریش ِ گدا گشنه ها ! »

یه بند نگات دنبال پوستای سفید بود :

« زنای سیاه ، لایق ِ ریش ِ گدا گشنه ها ! »

توو کله ات مدام

فکر سفیدا رو داشتی و

توو رختخواب سیات من ِ سیاهو ،

همیشه ، همیشه ی خدا تن ِ منو تشنه میذاشتی

همیشه ، همیشه ی خدا مرگتو آرزو می کردم .

همیشه ، همیشه ی خدا تن ِ منو تشنه میذاشتی

همیشه ، همیشه ی خدا مرگتو آرزو می کردم .

جلو چشممی : می بینمتون که بیرونای شهرین .

ماه محقق چشم خیره ی یه جغده .

توو شب ِ خوش که مثه بال ِ سوسک سیاه بود

آتیش از دلت زبونه می کشید

زبونه می کشید

زبونه می کشید

آتیش از دلت زبونه می کشید .

بگو ببینم : یارو مث شیر سفید بود ، مگه نه ؟

پشت ِ اتول ِ بیوکش سَتّ و سیر از اون پیاله ها خوردی

اون وخ یارو یه هو از خواب ِ خوش پروندت .

پشت ِ اتول ِ بیوکش سَتّ و سیر از اون پیاله ها خوردی

اون وخ یارو یه هو از خواب ِ خوش پروندت !

این جوری که ، خیلی خونسرد به ات گفت :

«ــ کاکا ! منو زور زورکی کشوندی توو تله !

] خوب دیگه : وقتش بود که یاد ِ ناموسش بیفته ! [

« زور زورکی ، کاکا ! … حالا میگی چه آشی واسه ت می پزم ؟

چه آشی

چه آشی

حالا میگی چه آشی واسه ت می پزم ؟ »

« میون ِ سفیدای شهر قضیه رو هوار می کشم

همچین که جیگر ِ همه شون برام کباب شه .

تو امشب تن ِ منو گرفتی

فردام من جونتو می گیرم کاکا پسر !

می گیرم

می گیرم

فردام من جونتو می گیرم کاکا پسر ! »

درسته که دل منو خنک کرد ، سامی ، اما همین کارم کرد ، همین کارم کرد !

واسه همین بود که ریختن از زندون بیرونت کشیدن

بُردن بستنت به یه درخت و ، سرتا پاتو قیر مالیدن و

ناله ت که بلند شد قهقه سون هوا رفت .

هوا رفت

هوا رفت

ناله که بلند شد قهقه شون هوا رفت .

منم این جا توو خونه قهقه م هوا رفته بود

اون قدر خندیدم که نزدیک بود بترکم .

با اون قاقای لذیذی که دلتو برده بود شکمی از عزا درآوردی

اما توُونشم دادی داداش !

دادی

دادی

اما توُونشم دادی داداش !

تقاص ِ اون دَلِگی رو ازت کشیدن سامی سوسکی

اما نه با پول

با دل من و جون ِ خودت تقاصشو دادی سامی سوسکی .

تقاص ِ لیس کشیدن ِ اون عسل سرخ و سفید و

عسل سرخ و سفید و

عسل سرخ و سفید و

تقاص ِ لیس کشیدن ِ اون عسل سرخ و سفید و.

آخ خ ! منو از این نومیدی سیاه بکش بیرون !

آخ خ ! منو از چنگ ِ من ِ بیچاره ام بکش بیرون !

آخ خ ! یه پیرهن گُلی بیار که تنم کنم ،

این بلاها حقت بود که سرت بیاد !

حقت بود

حقت بود

این بلاها حقت بود که سرت بیاد !

 

 

از : …

ترجمه از : احمد شاملو

FacebookTwitterLinkedIn
دیدگاه ها
تعداد دیدگاه ها : بدون دیدگاه






خبرنامه سایت

تبليغات

لیست شاعران

منو اصلی