پشت بی خیالی من غوغاست
گوش تیز کن ،
تیز تر …
خنده از رخم رخت کشید ،
گاهی که دیدنت آرزو شد
نجوای نفسم
تنها هم نفس شد ،
گاهی که شنیدنت سخت شد .
حال ، صبحانه و نهار و شام ،
بر سفره ی افعال ماضی استمراری
مهمان می شوم ،
به سلامتی سر بی سودای تو ،
جام های هفت خط حسرت ،
به نافم می بندم .
تنهایی حالتی بعید بود ،
گاهی که در آن غروب کذا ،
تو می رفتی و سایه ات
قد می کشید
به روز های نیامده ی تقویم ،
به روزهای یاد دیروز … .
از : KAWA
http://kawa-poetry.blogfa.com/post-46.aspx