تبلیغات:
امروز :پنج شنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
دلم از دیدن روی تو چنان می ریزد
که به باد سحری برگ خزان می ریزد
شوق جان دادن در پای تو را می فهمد
برگ زردی که چنین رقص کنان می ریزد
از : سید محسن خاتمی
برچسب ها : سید محسن خاتمی
دیدگاه ها
تعداد دیدگاه ها : بدون دیدگاه
- محبوبترين
- اتفاقی
- نظرات
-
۱۷۷۹
روز میلاد من است آمدهام دست کشم به سر ...10969 بازدید - ۲ ديدگاه - ۱۸۷۶
آنقدر غرق شد درون خودش، ساعت انتظار یادش ...10169 بازدید - ۳ ديدگاه - کانون ادبی زمستان
کانون ادبی زمستان تقدیم می کند: جلسه نقد و ...8485 بازدید - بدون ديدگاه - ۱۷۶۳
چه استراحت خوبی است در جوار خودم خودم برای ...8168 بازدید - ۱۲ ديدگاه
۱۷۷۹
کانون ادبی زمستان- ۱۳۸۶
روزهای بارانی شاعر پرور است برف نویسنده های بزرگ خلق می ...687 بازدید - بدون ديدگاه - ۴۰۷
دیوار را میخواهم و در را نمیخواهم این تکیهگاه ...746 بازدید - بدون ديدگاه - ۲۱۵۲
اگر چه مثل پیاف در پیاده رو روئیده است از ...149 بازدید - بدون ديدگاه - ۱۶۱۳
فال من را بگیر و جانم را من از ...2961 بازدید - بدون ديدگاه
تبليغات
