امروز :جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳

۱۵۹

 

سبزی چشم تو دریای خیال

پلک بگشا که به چشمان ِ تو دریابم باز ،

مزرع سبز تمنایم را

ای تو چشمانت سبز

در من این سبزی هذیان از توست

سبزی چشم ِ تو تخدیرم کرد

حاصل ِ مزرعه ی سوخته برگم از توست

زندگی از تو و

مرگم از توست

سیل ِ سَیّال ِ نگاه ِ سبزت

همه بنیان وجودم را ویرانه کنان می کاود !

من به چشمان خیال انگیزت معتادم ….

و در این راه تباه

عاقبت هستی خود را دادم

آه سرگشتگی ام در پی آن گوهر مقصود چراست !

در پی گمشده ی خود به کجا بشتابم ؟

مرغ آبی اینجاست

در خود آن گمشده را دریابم

 

از : حمید مصدق

FacebookTwitterLinkedIn
دیدگاه ها
تعداد دیدگاه ها : بدون دیدگاه






خبرنامه سایت

تبليغات

لیست شاعران

منو اصلی