امروز :سه شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۳

۱۵۰

 

شب تهی از مهتاب

شب تهی از اختر

ابر خاکستری بی باران پوشانده ،

آسمان را یکسر

ابر خاکستری بی باران دلگیر است؛

و سکوت تو پس پرده ی خاکستری سرد کدورت افسوس!

سخت دلگیرتر است

شوق باز آمدن ِ سوی توأم هست ،امّا

تلخی سرد کدورت در تو

پای پوینده ی راهم بسته؛

ابر خاکستری بی باران

راه بر مرغ نگاهم بسته

وای . . . باران . . . باران ؛

شیشه ی پنجره را باران شست

از دل من امّا

چه کسی نقش تو را خواهد شست ؟!

آسمان سربی رنگ

من درون قفس سرد اتاقم ، دلتنگ

می پرد مرغ نگاهم تا دور

وای

باران

باران ،

پر ِ مرغان ِ نگاهم را شست.

 

از : حمید مصدق

 

FacebookTwitterLinkedIn
دیدگاه ها
تعداد دیدگاه ها : بدون دیدگاه






  • محبوبترين
  • اتفاقی
  • نظرات

خبرنامه سایت

تبليغات

لیست شاعران

منو اصلی