امروز :شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
شعر

۰۵۷

 

من خیلی چیزها می دانم

که می توانم برای دوستانم تعریف کنم !

می توانم ،

تعریف ِ جامعی از گوش ماهی ها

و تفسیر جامعی از زاد و ولد ِ خرس ها بدهم !

می توانم ثابت کنم که درختان گریه می کنند

و گنجشک ها

در ابتذال طاقت فرسای زمستان ِ زندگی کوچکشان ،

خود را از شاخه می آویزند !

می توانم ثابت کنم که زندگی در سطح ،

بر یک محور ثابت می چرخد !

می توانم زمستان را با صداقت لمس کنم ،

بدون اینکه دکمه های کتم را ببندم !

می توانم ثابت کنم که بهار ،

دام ِ رنگارنگ ِ سال است

تا با آن صید ِ سایر فصول را تور کند !

می توانم ،

سه ساعت تمام درباره ی صبر ِ لاک پشت ها ،

نازک دلی فیل ها ،

نجابت پنگوئن ها ،

اجبار گرگها ،

غریزه ی جنسی ملخها

و حتا کروکی های جنگی و نرم ِ زنبور های ملکه صحبت کنم ،

بدون اینکه هیچ کدام از دستهایم را

روی تریبون بکوبم

و با نگاه از شنونده هایم بخواهم ،

که هیجان خود را داد بزنند !

تا من در آن غفلت ،

نیم کوزه آب خورده باشم !

من خیلی چیزها می دانم

که می توانم برای دوستانم تعریف کنم !

می توانم رک و پوست کنده بگویم که چرا مضرات دخانیات را ،

به وراجی های پدرانه شان ،

در باب ِ سلامت ِ مزاج ترجیح می دهم !

سگ های ولگرد ،

موس موس کنان پـُـشت ِ در ِ اتاقم آمده اند ،

تا به من بفهمانند

که شب ِ سرد از نیمه هم گذشته است !

در حیاط بی حصار خانه ی من ،

سگ ها اینقدر آزادی دارند

که توله هایشان را بلیسند !

 

 

از : حسین پناهی

 

FacebookTwitterLinkedIn
دیدگاه ها
تعداد دیدگاه ها : بدون دیدگاه






خبرنامه سایت

تبليغات

لیست شاعران

منو اصلی