باد
پرده ها را آرام تکان می دهد
و ما
بچه های خوش باور
لب ریز از اضطراب و امید ،
زوایای نیمه روشن را به هم نشان می دهیم !
درختان سبزند و
ماشین ها و گنجشکها
بلند بلند چیزی می گویند !
این جا نیز ،
حرفی به ارزش یک لیوان آب ِ خنک
به دست ِ دلی نمی رسد !
باید برگردیم !
باید به جایی برگردیم که رنگ ِ دامنه هایش
تسکین بخش ِ اندوه بی پایانمان باشد !
به جایی که چون خاشاک های پوسیده ،
از لابه لای شاخه های سرسخت تر ،
به خاک ِ جارو شده رسوب کنیم !
باد ،
مارا خواهد برد !
خواهد برد و باران
به خاک تبدیلمان خواهد کرد !
به خاکی که طلاست
و مرگ را غیر قابل تغئیر ساخته است
خاک ،
خاک گس ِ حسادت و حیات !
از : حسین پناهی