امروز :شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
شعر

۱۷۲۵

با لوله‌ی تفنگ چای را هم می‌زند

با لوله‌ی تفنگ جدول را حل می‌کند

با لوله‌ی تفنگ فکرهایش را می‌خاراند

 

گاهی هم

روبه‌روی خودش می‌نشیند

و ترکش‌های خاطره را

از مغزش بیرون می‌کشد

 

در جنگ‌های زیادی جنگیده است

اما حریف تنهایی‌اش نمی‌شود

 

قرص‌ها

کم‌رنگ‌ترش کرده اند

آن‌قدر که سایه‌اش بلند می‌شود

می‌رود، برایش آب می‌آورد

 

باید قبول کنیم

که هرگز

هیچ سربازی

زنده از جنگ برنگشته است…

 

 

 

 

از : گروس عبدالملکیان

 

 

 

FacebookTwitterLinkedIn
دیدگاه ها
تعداد دیدگاه ها : بدون دیدگاه






خبرنامه سایت

تبليغات

لیست شاعران

منو اصلی