در اطراف خانه ی من
آن کس که به دیوار فکر می کند ، آزاد است !
آن کس که به پنجره …. غمگین !
و آن کس که به جستجوی آزادی است ،
میان چار دیواری نشسته
می ایستد …. چند قدم راه می رود !
نشسته …. می ایستد
چند قدم راه می رود !
نشسته …. می ایستد …. چند قدم راه می رود !
نشسته
می ایستد …. چند قدم راه می رود !
نشسته …. می ایستد
چند قدم ….
حتی تو هم خسته شدی از این شعر
حالا چه برسد به او که …. نشسته
می ایستد ….
نه ! …. افتاد !
از : گروس عبدالملکیان