امروز :جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

۱۳۸۳

 

شاخه را محکم گرفتن این زمان بی فایده است

برگ می ریزد، ستیزش با خزان بی فایده است

 

باز می پرسی چه شد که عاشق جبرت شدم

در دل طوفان که باشی بادبان بی فایده است

 

بال وقتی بشکند از کوچ هم باید گذشت

دست و پا وقتی نباشد نردبان بی فایده است

 

تا تو بوی زلفها را می فرستی با نسیم

سعی من در سر به زیری بی گمان بی فایده است

 

تیر از جایی که فکرش را نمی کردم رسید

دوری از آن دلبر ابروکمان بی فایده است

 

در من ِ عاشق توان ِ ذره ای پرهیز نیست

پرت کن ما را به دوزخ، امتحان بی فایده است

 

از نصیحت کردنم پیغمبرانت خسته اند

حرف موسی را نمی فهمد شبان، بی فایده است

 

من به دنبال خدایی که بسوزاند مرا

همچنان می گردم اما همچنان بی فایده است 

 

 

از :  کاظم بهمنی

 

 

FacebookTwitterLinkedIn
دیدگاه ها
تعداد دیدگاه ها : بدون دیدگاه






خبرنامه سایت

تبليغات

لیست شاعران

منو اصلی