سقراط که زهر مینوشید
درختان میرقصیدند
و رشتهی باریک دود
بر فراز دودکش
میخواند
سقراط که زهر را
قطره قطره
خانهها
در آفتاب
ساکن و سنگین ایستاده بودند
سقراط که نقطهای گذاشت
پس واپسین سؤال
جهان
آونگی بود و
خمیازه میکشید
از : هالینا پوشویاتووسکا
ترجمه از : علیرضا دولتشاهی و ایونا نویسکا