امروز :چهارشنبه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
شعر

۱۶۴۱

وقتی سه تار چشم تو ماهور می زند
بانو، دلم برای خودم شور می زند

آخر دل است، آجر و دیوار نیست که ...
با دیدن تو ــ یکدفه ــ ناجور می زند

از آن زمان که دست مرا لمس کرده ای
دستم به رقص آمده تنبور می زند

از روی متن چهره به یکباره برندار ــ
روبند را، که چشم مرا نور می زند

این دیگر از قواعد بازی جداست که
بی بی ت روی شاه دلم سور می زند



از : پوریا سوری

FacebookTwitterLinkedIn
دیدگاه ها
تعداد دیدگاه ها : بدون دیدگاه






خبرنامه سایت

تبليغات

لیست شاعران

منو اصلی