امروز :جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

۱۴۸۹

آدمها چه موجوداتی دلگیری هستند

وقتی سوزنشان را نخ میکنی

تا برایت دروغ ببافند …

چقدر میچسبد سیگارت را در گوشه ای بکشی

و هیچ کس با خنده های تو / به عقده هایش پی نبرد

از آدم ها دلگیرم

که خوب های خودشان را از بد ِ تو / مو شکافی میکنند

و بد هایشان را در جیب های لباس هایی

که دیگر از پوشیدنش خجالت میکشند / پنهان میکنند

از اینکه ژست یک کشیش را میگیرند وقتی هوای اعتراف داری

و درد هایت را که میشنوند

خیالشان راحت میشود هنوز میتوانند کمی خودشان را از تو / کشیش تر ببینند

از آدم ها دلگیرم

وقتی تمام دنیایشان اثبات کردن است

همین که گیرت بیاورند

تمام آنچه را که نمی توانند به خورد ِ خودشان دهند به تو اثبات می کنند

به کسی غیر از خود / برتری هایشان را آویزان کنند

تا از دور به کلکسیون افتخاراتشان نگاه کنند

و هر بار که ایمانشان را از دست دهند / آنقدر امین حسابت میکنند

که تو را گواه میگیرند

ایمانشان که پروار شد با طعنه میگویند :

این اعتماد به نفس را که از سر راه نیاورده ام

از آدم ها عجیب دلگیرم

از اینکه صفت هایشان را در ذهنشان آماده کرده اند

و منتظر مانده اند تا تکان بخوری و ببینند به کدام صفت مینشینی

و تو را هی توصیف کنند … هی توصیف کنند … هی توصیف کنند

خنده ات بگیرد که چقدر شبیهشان نیستی

دردشان بیاید … و انتقامش را از تو بگیرند …

تا دیگر به آنها این حس را ندهی که کسی وجود دارد که شبیهشان نیست

از آدم ها دلگیرم

که گرم میبوسند و دعوت میکنند

سرد دست میدهند و به چمدانت نگاه میکنند

دلت ….

دلت که از تمام دنیا گرفته باشد / تنها به درد بازگشت به زادگاهت میخوری

دلم گرفته است … همین را هم میخوانند و باز خودشان را

آن مسافر آخر قصه حساب میکنند …

از : هومن شریفی

FacebookTwitterLinkedIn
دیدگاه ها
تعداد دیدگاه ها : ۲ دیدگاه
  1. مصطفی می‌گه:

    این شعر جعل عنوان شده/// شاعرش هومن شریفی نیست







خبرنامه سایت

تبليغات

لیست شاعران

منو اصلی