امروز :شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳

۱۲۵۲

با دندان‌هایی چون موش
باران خرد خرد سنگ را می‌جود.
جلوه‌ی درختان در میان شهر
چونان پیامبران است.

شاید هق‌هق گریستن ِ
عفریته‌های هولناک تاریکی است،
شاید خنده‌ی خاموش‌شده‌ی گل‌های آن دوردست،
در باغ است،
که می‌کوشد سل را درمان کند
با خش‌خش خود.

شاید زمزمه‌ی تقدس ِ
خشک‌سالی
در زیر هر پوششی است.

زمانی ناگفتنی
هنگامی که صدای بلندگوها پرحرفی می‌کند
و شعرها
ساخته از کلمات نیستند
بلکه از قطره‌ها.

 

 

از : میروسلاو هولوب

ترجمه از : حمزه موسوی‌پور

FacebookTwitterLinkedIn
دیدگاه ها
تعداد دیدگاه ها : بدون دیدگاه






خبرنامه سایت

تبليغات

لیست شاعران

منو اصلی