امروز :جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳
شعر

۳۴۵

 

چو نی نالدم استخوان از جدایی

فغان از جدایی فغان از جدایی

 

قفس به بود بلبلی را که نالد

شب و روز در آشیان از جدایی

 

دهد یاد از نیک بینی به گلشن

بهار از وصال و خزان از جدایی

 

چسان من ننالم ز هجران که نالد

زمین از فراق، آسمان از جدایی

 

به هر شاخ این باغ مرغی سراید

به لحنی دگر داستان از جدایی

 

چو شمعم به جان آتش افتد به بزمی

که آید سخن در میان از جدایی

 

کشد آنچه خاشاک از برق سوزان

کشیده است هاتف همان از جدایی

 

 


از : هاتف اصفهانی

 

 

FacebookTwitterLinkedIn
دیدگاه ها
تعداد دیدگاه ها : بدون دیدگاه






خبرنامه سایت

تبليغات

لیست شاعران

منو اصلی