امروز :شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
شعر

۷۳۲

 

هرگز نخواستم که بگویم تورا چه قدر

عاشق شدم؟ چه وقت؟چگونه؟ چرا؟ چه قدر؟!

 

هرگز نخواستم که بگویم نگاه تو

از ابتدای ساده این ماجرا چه قدر ـ

 

من را شکست،ساخت،شکست و دوباره ساخت!

من را چرا شکست؟ چرا ساخت؟ یا چه قدر…؟

 

هرگز نخواستم به تو عادت کنم ولی

عادت نبود حسی از آن ابتدا چه قدر

 

مانند پیچکی که بپیچد به روح من

ریشه دواند و سبز شد و ماند تا … چه قدر ـ

 

تقدیر را به نفع تو تغییر می دهند

اینجا فرشته ها که بدانی خدا چه قدر ـ

 

خوبست با تو،با همه بی وفائیت

قلبم گرفته است،نپرس از کجا؟ چه قدر؟!

 

قلبم گرفته است،سرم گیج می رود

هرگز نخواستم که بدانی تو را چه قدر…

 

 

از : نغمه مستشارنظامی

 

FacebookTwitterLinkedIn
دیدگاه ها
تعداد دیدگاه ها : بدون دیدگاه






خبرنامه سایت

تبليغات

لیست شاعران

منو اصلی