دو ساعتی که به اندازهی دو سال گذشت
تمام عمرِ من انگار در خیال گذشت
-ببند پنجرهها را که کوچه ناامن است…
نسیم آمد و نشنید و بیخیال گذشت
درست روی همین صندلی تو را دیدم
نگاه خیرهی تو… لحظهای که لال گذشت
- چه ساعتیست ببخشید؟… ساده بود اما
چهها که از دل تو با همین سؤال گذشت
…
گذشت و رفت و به تو فکر میکنم ـ تنها ـ
دو ساعتی که به اندازهی دو سال گذشت
از : زنده یاد نجمه زارع