تبلیغات:
امروز :شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
مرگ در برگ ها زرد می شود
در آدم ها سفید
و در من درست رنگ تو را گرفته
پیش از آنکه مشت های گره کرده ام
از پندار زندگی تهی شوند
برگرد
و برایم شعری بخوان
برگرد
تا صدایت در دستم گلی شود
رو به همه تلخی ها
روزی بازمی گردی
تا رنگ های رفته را
به زندگی ام بازگردانی
روزی دیر
آنقدر دیر که می ترسم
در میان سطرهای غبار گرفته
از یاد واژه ها هم رفته باشی
از : میلاد خان میرزایی
برچسب ها : مرگمیلاد خان میرزایی
دیدگاه ها
تعداد دیدگاه ها : بدون دیدگاه
- محبوبترين
- اتفاقی
- نظرات
-
۱۷۷۹
روز میلاد من است آمدهام دست کشم به سر ...10944 بازدید - ۲ ديدگاه - ۱۸۷۶
آنقدر غرق شد درون خودش، ساعت انتظار یادش ...10153 بازدید - ۳ ديدگاه - کانون ادبی زمستان
کانون ادبی زمستان تقدیم می کند: جلسه نقد و ...8444 بازدید - بدون ديدگاه - ۱۷۶۳
چه استراحت خوبی است در جوار خودم خودم برای ...8148 بازدید - ۱۲ ديدگاه
کانون ادبی زمستان- ۲۶۷
التماست نمی کنم هرگز گمان نکن که این واژه ...988 بازدید - بدون ديدگاه - ۵۵۲
تو رفتی انگار که من از اولش نبودم ! من ...924 بازدید - بدون ديدگاه - ۲۰۲۳
عاشقان سرشکسته گذشتند، شرمسارِ ترانههای بیهنگامِ خویش. و کوچهها بیزمزمه ماند و ...164 بازدید - بدون ديدگاه - ۰۵۸
می دانی چیست ؟ به نظر می رسد زندگی ...1366 بازدید - بدون ديدگاه
تبليغات
