امروز :چهارشنبه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
شعر

۵۱۵

 

این روز ها عجیب دلم در هوای اوست

این شعر های خسته تمامش برای اوست

فریاد واژه‌ها به فدایش که سوختن

در خلوت و سکوت فقط ادعای اوست

 

دیگر نگاه شهر به من جور دیگریست

انگار سال‌هاست که عاشق ندیده‌اند

بیگانه‌اند و دوست که فرقی نمی‌کند

دیگر تمام مردم دنیا غریبه‌اند

 

آن روزها دلم به هوای تو می‌سرود:

برگرد تا هنوز به یاد تو زنده‌ام

من زنده‌ام هنوز ولی عشقمان چه شد؟

می‌گیرد از دروغ خودم باز خنده‌ام

 

دیدی امید جای خودش را به یأس داد

من ماندم و نگاه تو و اشک ِ انتظار

این جاده‌های یأس کجا می‌برد مرا

آه ای خدا چه بر سرم آورده روزگار

 

 

از : مهسا زهیری

FacebookTwitterLinkedIn
دیدگاه ها
تعداد دیدگاه ها : بدون دیدگاه






خبرنامه سایت

تبليغات

لیست شاعران

منو اصلی