جایش چقدر خالی است در شعر عاشقانه
یک اسم چار حرفی ، ساده کمی زنانه
یک اسم چون پرستو الهام بخش پرواز
بالاتر از ثریا تا سقف آسمان ِ –
- هفتم که نه ، چهارم ؛ مثل غرور لیلا
مثل نگاه شبنم در متن یک ترانه
مثل خودم که پر زد با باد تا افق ها
مثل قلم : « مولف مرده در این زمانه »
در باد غلت خوردن مثل گلوله ای گرم
در باد رقص کردن چون زلف تازیانه
در باد شعر گفتن [این بیت دست من نیست]
خودکار بیک آبی یک شعر عاشقانه
من مستِ مست بودن دیوانه باش هم تو
رو سر بنه به بالین خود می روم به خانه
این بیت اسم تو داشت/آتش به جانم انداخت
سا… سوخت زیر دستم آتش ، قلم ، زبانه
آتش گرفت سارا …را… سا … نمی نوشتم
باور کنید مردم بی عذر و بی بهانه
می ترسم از لبت سا… آتش زند لبم …را
می ترسم از لبی که می کاودم شبانه
سارا … ( سه نقطه ) سارا . سارا … ( سه نقطه ) سارا
این بیت دست من نیست ، می ریزد از دهان ِ …
از : محمد ارثی زاد