امروز :جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳
شعر

۴۰۶

 

زدم به سینه، زدم تا که چاک‌چاک شدم

شبیه مرده‌ی گمنام بی‌پلاک شدم

درخت هم شد و بوسید گونه‌های مرا

و زیر سایه‌ی آن، سایه‌بان خاک شدم

کمی فشرده شدم قامتم کمانه زدند

به قالبی که بگنجد میان ساک شدم

خزیدم از همه سو روی تیغه‌های زمین

که زخمی گذر از روی اصطکاک شدم

کسی رسید که آلوده‌ام کند در خویش

و من ز بودن بیهوده پاک‌پاک شدم

ستاره آمد و تی‌پا به بخت من زد و رفت

شدم جرقه و در گوشه‌ای هلاک شدم

 

 

 

از : محمدعلی اصلاح پذیر

FacebookTwitterLinkedIn
دیدگاه ها
تعداد دیدگاه ها : بدون دیدگاه






خبرنامه سایت

تبليغات

لیست شاعران

منو اصلی