تبلیغات:
امروز :شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیشب دوباره
گویا خودم را خواب دیدم:
در آسمان پر می‌کشیدم
و لا‌به‌لای ابرها پرواز می‌کردم
و صبح چون از جا پریدم
در رختخوابم
یک مشت پر دیدم
یک مشت پر، گرم و پراکنده
پایین بالش
در رختخواب من نفس می‌زد
آن‌گاه با خمیازه‌ای ناباورانه
بر شانه‌های خسته‌ام دستی کشیدم
بر شانه‌هایم
انگار جای خالی چیزی…
چیزی شبیه بال
احساس می‌کردم!
از : زنده یاد قیصر امین پور
برچسب ها : قیصر امین پور
دیدگاه ها
تعداد دیدگاه ها : بدون دیدگاه
- محبوبترين
- اتفاقی
- نظرات
-
۱۷۷۹
روز میلاد من است آمدهام دست کشم به سر ...10943 بازدید - ۲ ديدگاه - ۱۸۷۶
آنقدر غرق شد درون خودش، ساعت انتظار یادش ...10153 بازدید - ۳ ديدگاه - کانون ادبی زمستان
کانون ادبی زمستان تقدیم می کند: جلسه نقد و ...8441 بازدید - بدون ديدگاه - ۱۷۶۳
چه استراحت خوبی است در جوار خودم خودم برای ...8146 بازدید - ۱۲ ديدگاه
۱۷۷۹
کانون ادبی زمستان- ۵۳۶
حالا که رفته ای مرد شده ام ! بسته بسته ...674 بازدید - بدون ديدگاه - ۴۶۷
حسودی نمی کنم / نقطه نه ، من هرگز ...840 بازدید - بدون ديدگاه - ۱۳۹۶
چه در دل ِ من چه در سر ِ ...1204 بازدید - بدون ديدگاه - جلسه رونمایی و امضاء کتاب “شعر قفس”
جلسه رونمای از کتاب "شعر قفس" و مجموعه ...1336 بازدید - بدون ديدگاه
تبليغات
