امروز :چهارشنبه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
شعر

۱۵۹۱

دهان ِ وا شده ی ماهی

که گیر کرده به قلّاب و

بدون دلهره از بیرون

کشیده می شود از آب و

نگاه می کندت، بی جان

– «مرا بلند کن از خواب و ↓

فقط تکان بده! محکم تر!»

 

خدا شبیه دو دست خیس

که می خورد به تنم سرد است

«و این منم زن تنهایی»

که سال هاست که سردردست!

تکان نمی خورد از جایش

دلش گرفته و بُغ کرده ست

– «ولش کن از بغل ِ خیست!»

 

سؤال از سر ِ نخ افتاد

بگو چقدر زمان دارم؟

برای یک نفس ِ راحت

ببین که گریه کنان دارم

جواب می شوم از این درد

تمام شب هیجان دارم

– «کسی مرا بکشد بیرون!»

 

به فکر معجزه ای هستی

برای منطق ِ بیمارم

به فکر ترکِ منی غمگین

که گیر کرده در افکارم

نگاه های حسودت را

بدزد از من و سیگارم

– «به تخت ِ خواب ِ خودت برگرد!»

 

کسی شکافت بدون ِ ترس

جهان ِ ماهی تنها را

و ریخت از شکمش بیرون

تمام «بچّه خدا»ها را

کسی بیاید از این کابوس

کسی نجات دهد ما را

– «فقط تکان بده! محکم تر!»

– «فقط تکان بده! محکم تر!»

– «فقط تکان بده! محکم تر!»

 

 

از : فاطمه اختصاری

 

 

 

FacebookTwitterLinkedIn
دیدگاه ها
تعداد دیدگاه ها : بدون دیدگاه






خبرنامه سایت

تبليغات

لیست شاعران

منو اصلی