امروز :شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
شعر

۱۵۸۷

با من که به چشم تو گرفتارم و محتاج

حرفی بزن ای قلب مرا برده به تاراج

 

ای موی پریشان تو دریای خروشان

بگذار مرا غرق کند این شب مواج

 

یک عمر دویدیم و به جایی نرسیدیم

یک آه کشیدیم و رسیدیم به معراج

 

ای کشتۀ سوزاندۀ بر باد سپرده

جز عشق نیاموختی از قصه حلاج

 

یک بار دگر کاش به ساحل برسانی

صندوقچه ای را که رها گشته در امواج

 

 

از : فاضل نظری

 

 

 

FacebookTwitterLinkedIn
دیدگاه ها
تعداد دیدگاه ها : ۲ دیدگاه
  1. کامیار می‌گه:

    چند کلمه اول شعر افتاده
    ای آنکه به چشم تو گرفتارم و محتاج







خبرنامه سایت

تبليغات

لیست شاعران

منو اصلی