امروز :جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳
شعر

۷۶۸

 

آهسته شب از کنار دیوار گذشت

آهسته که انگار نه انگار گذشت

یکباره هجوم خاطراتی وحشی

آن لحظه میان خواب وبیدار گذشت

آن لحظه که با خنده سلامم کردی

آن لحظه که، آه، کارم از کار گذشت

گفتم بروم قید تورا هم بزنم

یک فعل هزار باره تکرار-گذشت-

***

آن دختر کولی چه به روزت آورد

آن شب که برای آخرین بار گذشت

آن دختر کولی که از این پس کوچه

با چار قد آبی گلدار گذشت

یادت نرود جواب خوبی هایش

من با تو نمی ….خدا نگهدار، گذشت

***

من ماندم و قلبی که فرو ریخته بود

بی معرفت از کنار دیوار گذشت

من ماندم و یک اتاق خالی، یک عکس

من ماندم و یک پاکت سیگار، گذشت ….

 

از : غلامرضا قاسمی

FacebookTwitterLinkedIn
دیدگاه ها
تعداد دیدگاه ها : بدون دیدگاه






خبرنامه سایت

تبليغات

لیست شاعران

منو اصلی