امروز :شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
شعر

۳۶۵

 

هنگامی که تو را به یاد می‌آورم

و از تو می‌نویسم

قلم در دست‌ام شاخه گلی سرخ می‌شود

نام‌ات را که می‌نویسم

ورق‌های زیر دست‌ام غافل‌گیرم می‌کنند

آب دریا از آن می‌جوشد

و مرغان سپید بال بر فراز آن پرواز می‌کنند

هنگامی ‌که از تو می‌نویسم مداد پاک کن‌ا‌م آتش می‌گیرد

پیاپی باران بر میزم می‌بارد

و بر سبدِ کاغذهای دور ریخته‌ام

گل‌های بهاری می‌رویند

و از آن پروانه‌های رنگارنگ و گنجشگکان پر می‌گیرند

وقتی آن‌چه نوشته‌ام را پاره می‌کنم،

کاغذ پاره‌های‌ام

قطعه‌هایی از آینه‌ی نقره می‌شوند

مانند ماهی که روی میزم بشکند.

 

بیاموز مرا چگونه بنویسم از تو

یا

چگونه فراموشت کنم.

 

 

 

 

از : غادهالسمّان

مترجم: فاطمه ابوترابیان

 

FacebookTwitterLinkedIn
دیدگاه ها
تعداد دیدگاه ها : بدون دیدگاه






خبرنامه سایت

تبليغات

لیست شاعران

منو اصلی