امروز :چهارشنبه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
شعر

۵۸۸

 

حنجره از نبودنت قصد خروش می کند

داد که می زند فقط پنجره گوش می کند

 

فکر نگاه و خنده ات توی همین اتاق ما

باز بلیط درد را پیش فروش می کند

 

کفش گلوی کوچه را سخت فشار می دهد

پای مرا قرار ما آبله پوش می کند

 

کاسب کهنه کار من ، باز بساط می کنی

جنس دلت به شهر ما خوب فروش می کند

 

عشق حراج می کنی ، قلب اجاره می دهی

نرخ خریدنت مرا خانه به دوش می کند

 

 

از : عمید صادقی نسب

 

FacebookTwitterLinkedIn
دیدگاه ها
تعداد دیدگاه ها : بدون دیدگاه






خبرنامه سایت

تبليغات

لیست شاعران

منو اصلی